شبهه :پاسخ به شبهات ولایت فقیه

ولی فقیه دارای عصمت نیست، پس چگونه قائل به مطلقه باشیم؟
پاسخ :از دیرباز و بین دانشمندان این سؤال وشبهه مطرح بوده است که آیا همان طور که امام معصوم ـ علیه السّلام ـ مطابق ادله، بعد از رحلت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ از مرجعیت دینی برخوردار است و صاحب ولایت می‌باشد و می‌تواند در امور دیگران تصمیم گیری کرده و در حوزه اختیارات آنان تصرف کند آیا عالمان دین نیز از همین میزان اختیار برخوردارند؟ آیا به هر میزان که مصلحت جامعه اقتضا کند فقیه می‌تواند عمل کند؟ یا این که اختیارات نایب کمتر و محدودتر از اختیارات معصوم ـ علیه السّلام ـ است؟
باید در مقدمه عرض شود که ولایت اولاً و بالذات از آن خداوند است: «إن الحکم الّا لله»[1] که او به افراد خاصی واگذار نموده است: «اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم»[2] و با ادله‌ نقلی و عقلی برای فقیه جامع الشرایط نیز در زمان غیبت اثبات شده است، امّا این که «مطلق و عام» و یا «مقید و محدود» باید تلقی و تفسیر خود را از این دو واژه بیان کنیم و روشن شود که هر چند فقیه معصوم نیست (و فقط عدالت دارد) امّا ولایتش مطلق است نظیر امام ـ علیه السّلام ـ و امام ـ علیه السّلام ـ نیز هر چند وحی بر او نمی‌شود و با پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرق می‌کند، امّا ولایتش مثل پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مطلق است و از این جهت تفاوتی با یکدیگر ندارند. امّا قبل از طرح مباحث مذکور بنا به درخواست شما پرسشگر محترم نظرات بزرگان و قدمای از فقهاء را مطرح نموده تا شاهدی بر مطلب باشد و به قول شما تحقیق از نقص مبرّا باشد.
مرحوم محقق کرکی (م 940 هجری قمری) چنین می‌فرماید:

ادامه مطلب ...

ادله ی ولایت فقیه


۱ـ آیت‏الله جوادی آملی در استدلال عقلی بر ولایت فقیه می‏نویسد:
حیات اجتماعی انسان و نیز کمال فردی و معنوی او، از سویی نیازمند قانون الهی در ابعاد فردی و اجتماعی است که مصون و محفوظ از ضعف و نقص و خطا و نسیان باشد و از سوی دیگر، نیازمند حکومتی دینی و حاکمی عالم و عادل است برای تحقق و اجرای آن قانون کامل. حیات انسان در بعد فردی و اجتماعی، بدون این دو و یا با یکی از این دو، متحقق نمی‏شود و فقدان آن دو، در بعد اجتماعی‏اش، سبب هرج و مرج و فساد و تباهی جامعه می‏شود که هیچ انسان خردمندی به آن رضایت نمی‏دهد... در عصرغیبت ولی‏عصر(عج) نیز انسان و جامعه¬ی انسانی، نیازمند اجرای آن قانون جاوید است؛ زیرا بدون اجرای قانون‏الهی، همان مشکل و محذور بی‏نظمی و هرج و مرج و برده‏گیری و ظلم و ستم و فساد و تباهی انسان‏ها پیش خواهد آمد و بی‏شک، خدای‏سبحان در عصر غیبت امام‏زمان(عج)، انسان و جامعه را به حال خود رها نساخته و برای هدایت انسان‏ها ولایت جامعه¬ی بشری را به دست کسانی سپرده است.
کسی که در عصر غیبت، ولایت را از سوی خداوند برعهده دارد، باید دارای سه ویژگی ضروری باشد که این سه خصوصیت، از ویژگی‏های پیامبران و امامان سرچشمه می‏گیرد و پرتویی از صفات متعالی آنان است و ما در گذشته از آنها سخن گفتیم. ویژگی اول، شناخت قانون الهی بود؛ زیرا تا قانونی شناخته نشود، اجرایش ناممکن است. ویژگی دوم، استعداد و توانایی تشکیل حکومت برای تحقق دادن به قوانین فردی و اجتماعی اسلام بود و ویژگی سوم، امانت‏داری و عدالت در اجرای دستورهای اسلام و رعایت حقوق انسانی و دینی افراد جامعه. به دلیل همین سه ویژگی ضروری است که گفته می‏شود نیابت امام عصر(عج) و ولایت جامعه در عصر غیبت از سوی خداوند، برعهده فقیهان جامع شرایط (سه شرط مذکور) می‏باشد.[1]


________________________________________
[1]    عبداللّه جوادی آملی، ولایت فقیه، اسراء، 1379، ص 151 و 152.
 

۲ـدلیل دیگری که فقها به صورت مختلف تقریر کرده‏اند و آیت‏الله جوادی آملی، آن را به دلیل تلفیقی از عقل و نقل دانسته است:
صلاحیت دین اسلام برای بقا و دوام تا قیامت، یک مطلب قطعی و روشن است و هیچ‏گاه بطلان و ضعف و کاستی در آن راه نخواهد داشت: «لا یَأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ» و تعطیل نمودن اسلام در عصر غیبت و عدم اجرای احکام و حدود آن، سدّ سبیل خدا و مخالف با ابدیت اسلام در همه¬ی شئون عقاید و اخلاق و اعمال است و از این دو جهت، هرگز نمی‏توان در دوران غیبت که ممکن است معاذ الله به هزاران سال بینجامد، بخش مهم احکام اسلامی را به دست نسیان سپرد و حکم جاهلیت را به دست زمام‏داران خودسر اجرا کرد... .
تأسیس نظام اسلامی و اجرای احکام و حدود آن و دفاع از کیان دین و حراست از آن در برابر مهاجمان چیزی نیست که در مطلوبیت و ضرورت آن بتوان تردید کرد و اگر چه جامعه¬ی اسلامی از درک حضور و شهود آن حضرت محروم است، ولی هتک نوامیس الهی و مردمی و ضلالت گمراهی مردم و تعطیل اسلام، هیچ‏گاه مورد رضایت خداوند نیست و به همین دلیل، انجام این وظایف بر عهده¬ی نمایندگان خاص و عام حضرت ولی عصر (عج) است.
بررسی احکام سیاسی ـ اجتماعی اسلام، گویای این مطلب است که بدون زعامت فقیه جامع‏الشرایط، تحقق این احکام امکان‏پذیر نیست و عقل با نظر به این موارد، حکم می‏کند که خداوند یقینا اسلام و مسلمانان را در عصر غیبت بی‏سرپرست رها نکرده و برای آنان والیان جانشین معصوم تعیین فرموده است.[1]
این جانشینان معصوم باید حداکثر شباهت را به امام داشته باشند؛ به ویژه در صفاتی که برای حکومت¬داری اسلامی لازم است و جمع این صفات در فقیه جامع الشرایط دیده می¬شود.


________________________________________
[1]    عبداللّه جوادی آملی، ولایت فقیه، اسراء، 1379، ص 167 و 168


۳- در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

روایت هایی در باب ولایت فقیه


به روایت‏های دیگری نیز بر ولایت فقیه استناد شده است که در این نوشتار برای رعایت اختصار از بررسی آنها خودداری می‏شود، ولی نقل برخی از این روایات خالی از فایده نیست:
1. أباالحسن موسی‏بن جعفر (علیه‌السلام) یقول: ...
لَأنَّ الْمُؤْمِنینَ الْفُقَهاءَ حُصُونُ الْإِسْلامِ کَحِصْنِ سُورِالْمَدینَةَ لَها.[1]
… برای اینکه مؤمنان فقیه دژهای اسلام‏اند؛ همچون دژهای باروی شهر برای آن شهر.
2. قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):
اَللّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفایی، ثلاث مرات، قیل له: وَ مَنْ خُلَفائکَ؟ قال: اَلَّذین یَأْتُونَ مِنْ بَعْدی وَ یَرْوُونَ اَحادیثی وَ سُنَّتی فَیُعَلِّمُونَها النّاسَ مِنْ بَعْدی.[2]
رسول خدا صلی الله علیه و آله سه بار فرمود: خداوندا، خلفای مرا رحمت نما؛ به ایشان گفته شد: خلفای شما چه کسانی‏اند؟ فرمود: آنان که پس از من می‏آیند و احادیث و سنت مرا روایت می‏کنند و پس از من آن را به مردم می‏آموزند.
3. قال الامام الحسین (علیه‌السلام):
أَنَّ مَجاری الْأُمُورِ و الْأَحْکامِ عَلَی أَیْدِی الْعُلَماءِ بِاللّهِ الأُمَناء عَلَی حَلالِهِ وَ حَرامِهِ.[3]
همانا مجاری امور و احکام در دست عالمان به [احکام [خدا و امینان بر حلال و حرام اوست.
4. فی خطبة لأمیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام):
أَیُّهَا النّاسُ إنَّ أَحَقَّ النّاسِ بَهذَا الْأَمْرِ أَقْواهُمْ عَلَیْهِ وَ أَعْلَمَهُمْ بِأَمْرِ اللّهِ فیهِ.[4]
ای مردم، همانا شایسته‏ترین مردم به این امر (امر خلافت) تواناترین آنان بر آن و داناترین‏شان به حکم خدا در آن است.


________________________________________
[1]    اصول کافی، ج 4، ص 30 و کتاب العلم، باب 8، ح 3.
[2]    شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، دارالکتب الاسلامیه، 1377 ق، ج 2، ص 37؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، مؤسسه النشر الاسلامی، 1361، ص 374.
[3]    ابومحمد الحسن الحرانی، تحف العقول من آل الرسول قدس سرهما ، ص 2.
[4]    نهج‏البلاغه، صبحی صالح، خطبه¬ی 173.