هاشمی: عزیزان بیننده در این قسمت از برنامه نوبت به بحث و مناقشه در استدلالها و براهین و آراء و روایات مختلف شیعه در موضوع تعرّض و هجوم به [حضرت] فاطمه زهراء [سلام الله علیها] میرسد. در این قسمت قصد داریم تا مقدار اعتبار روایاتی که شیعه در این باره استناد میکند را بررسی کنیم و ببینیم این مدارک و مستندات تا چه اندازه از صحت و اعتبار برخوردار است. موضوعی که [طبق ادعای شیعه] بر اثر دشمنیهای ابو بکر و حمایتهای عمر بن خطاب منجر به شکستن پهلو و سقط جنین و به آتش کشیدن خانه [حضرت] فاطمه زهراء [سلام الله علیها] شده است.
این مناظره، تاریخ اسلام را در قرون ابتدایی آن، باز خوانی میکند. مناظرهای که بر اساس بحث و گفتگوی آزاد و نقد جسورانه پاگرفته و از تجربیات کشورهای اروپایی در نقد و بررسی الهام گرفته است. در فرهنگ این سرزمین [غرب و اروپا] سعی بر آن است تا میراث دینی خود را بر اساس جسارت و عقلانیت، اما در کانال گفتگوی آزاد و صریح، ترویج داده و فرهنگ تسامح و تساهل و صلح و آشتی را در جوامع عربی و اسلامی گسترش دهند. و با این روش سعی کنند تا منطقی را که از راه تعصب و جمود به زور و خشونت و تتنفر از یکدیگر منتهی میشود را نفی و با آن برخورد نمایند.
میهمانان ما در این برنامه که هم اکنون سرگرم انبوه برگهها و کاغذهای خود هستند ـ و به همین علت ممکن است پارهای از مشکلات در خلال برنامه در گیرندگی میکروفونها پیش آید. ـ جناب آقایان: حسن الحسینی از «جمعیت الآل والأصحاب» از کشور بحرین، و شیخ محمد الخزاعی «سیاستمدار عراقی» و دکتر محمد مصطفى ابو شوارب «رئیس بخش زبان عربی دانشکده پرورش دانشگاه اسکندریه» و آیة الله شیخ محمد على جناحی از «علماء شیعه عراق».
در برنامه امروز سعى داریم تا به صورت ریشهایتر به نقد و بررسی حادثه هجوم به خانه خانم فاطمه زهراء [سلام الله علیها] بپردازیم تا از این طریق به نظر نهایی میهمانان برنامه مناظره برسیم.
اجازه دهید برویم سراغ موضوع اصلی برنامه یعنی: مناقشه در موضوعی که مورد ادّعای شیعه است و همواره از آن سخن میگوید و آن مطالبه نمودن فدک از سوی [حضرت] زهراء [سلام الله علیها] به عنوان میراث خود و موضع آن خانم در قبال بیعت با ابوبکر خلیفه مسلمانان.
برای اطلاع آندسته از بینندگانی که تا این قسمت از برنامهها موفق به همراهی برنامه مناظره ما نشدهاند باید عرض کنم که برادران شرکت کننده شیعه ما در این مناظره یعنی: آقایان شیخ خزاعی و شیخ جناحی همچنان به دنبال یک دلیل از خطبههای امام علی [علیه السلام] و احادیث او در این زمینه هستند؛ تا بتوانند ثابت کنند که امام علی [علیه السلام] حادثه هجوم به همسرشان را یادآور شدهاند. و نیز در جستوجوی یک مصدر از کتابهای اهل سنت هستند تا بتوانند واقعه هجوم و مباحث اساسی در این موضوع را یعنی: آتش زدن خانه و شکستن پهلو و سقط جنین را ثابت کنند.
دیروز آیة الله جناحی و شیخ محمد الخزاعی نامه منسوب به امام علی [علیه السلام] را به عنوان سند مورد بحث ارائه نمودند و اظهار داشتند: این نامه از نهج البلاغه است و خطاب به خلیفه اول در موضوع و پرونده فدک صادر گردیده است، در حالی که مشخص شد این نامه از نهج البلاغه نمیباشد.
این نامه که مورد قبول قرار نگرفت محتوی هجوم شدید ابو بکر و عمر بن خطاب بود و آنها را اهل ضلالت و گمراهی دانسته و متهم به در سینه داشتن کینههای بدر و خونخواهی از جنگ اُحد نموده است. خلیفه اول یعنی: ابو بکری که همنشین و همراه پیامبر صلى الله علیه [وآله] وسلم در غار بود، و خلیفه دومی که فاتح سرزمینهای عراق و فارس و شام و مصر و بیتالمقدس و لیبی و بخش وسیعی از آسیای میانه بود. دو شخصیتی که هر دو به نوبه خود در تلاش برای خون خواهی کشته شدگان جنگ بدر و اُحد بودند، و اصلا آندو نفر در آن مقطع زمانی در صف مقابل پیامبر صلی الله علیه [وآله] وسلّم در جنگ قرار نداشتند.
این نامه به طور ناگهانی به قسمت سوم برنامه رسید، و دکتر ابو شوارب آن را به علت جعلی بودن و مورد تحریف قرار گرفتن، باطل و مردود دانست.
همانطور که همیشه اینگونه بوده است در این نامه نیز حتی یک مورد تصریح و یا اشارهای به این حادثه و هجوم به خانه خانم فاطمه [سلام الله علیها] و موضوعات اساسی مطرح در آن یعنی: آتش گرفتن خانه و شکستن پهلو و سقط جنین نشده است.
همانطور که به شیخ محمد الخزاعی و بینندگان عزیز وعده نمودم تا در این برنامه، کتاب منتشر شده از سوی مرکز «الأبحاث العقائدیة» وابسته به مرجع اعلاى اکثر شیعیان در زمان حاضر، یعنی: حضرت آیة الله العظمى سید على سیستانی، پیرامون علت وجود نداشتن هرگونه نص واضح و آشکاری در موضوع مورد بحث را قرائت نمایم.
نکته قابل توجه ـ شیخ الخزاعی ـ این است که در کتاب منتشر شده از سوی این مرکز، نکاتی بیان شده است که لازم است، خوب به آنها توجه نمایید، و شما بینندگان عزیز در تونس و تهران هم خوب به این نکته دقت کنید که این مرکز در باره علت احتجاج ننمودن امام علی [علیه السلام] و عدم ذکر موضوع هجوم به همسرش حضرت زهراء [سلام الله علیها] و شکسته شدن پهلویش و سقط جنینش، [در این کتاب] چه گفته است.
اسم این کتاب: «مأساة الزهراء علیها السلام» تألیف سید جعفر مرتضى عاملی است. نویسنده این کتاب در جلد اول، در ابتدای صفحه 204 میگوید:
با توجه به سؤال بعضی درباره علت عدم استناد علی علیه السلام به این واقعه در احتجاجات خود با دیگران، در حالی که این موضوع میتوانست به عنوان حجتی قوی و مهم بر علیه آنها (عمر و ابوبکر) به کار رود و عواطف عمومی را از جهات مختلف بر ضد آنها بشوراند. از اینرو در توضیح این ابهام میگوییم:
1 ـ این امر بر کسی مخفی نبوده تا [امام] علی علیه السلام بخواهد آن را برای دیگران بیان نموده و از آنها خبر دهد. و لازم نبود در احتجاجات آن حضرت همه اتفاقات و وقایع رخ داده شرح داده شود؛ به خصوص مسائلی که برای همه واضح و آشکار بوده است.
2ـ وضعیت و شرایط آن زمان قدرت تحمل برانگیختن عواطف و احساسات را نداشت، بلکه در آن شرایط آنچه که بیش از هر چیز لازم بود مدارا و آرام سازی جو و فضای متشنج بود، تا آب از سر نگذشته و به سیل نیانجامد، که در آن صورت با امر رسول الله صلى الله علیه وآله مبنی بر لزوم سکوت و عدم قیام مسلحانه مخالفت صورت میگرفت. و این خود موجب تضعیف دین و فراهم شدن شرایط برای هجوم به اسلام میگردید، نکتهای که خود امیر المؤمنین علیه السلام نیز در نهج البلاغه و جاهای دیگر به آن تصریح نموده است.
3ـ جناب شیخ محمد الخزاعی دقت کنید! ایشان [در کتابشان] میگوید: چرا میگویید این موضوع ذکر نشده است؟ در حالی که امام علیه السلام هر گاه که مانعی برای بیان این موضوع نمیدیدند آن را بیان میداشتند، منتها با بیانی نرم و آرام؛ چون خلافت امر شخصی نبود که با یک عذر خواهی و پوزش قابل اغماض و بخشش باشد.
4ـ وی [در کتاب «مأساة الزهراء»] میگوید: برای آن حضرت بیان و تذکر مخالفتهای ـ ابو بکر و عمر ـ با اوامر خداوند و رسولش صلى الله علیه وآله بیش از بیان وقایع و حوادث اتفاق افتاده برای همسرش اهمیت و اولویت داشت؛ زیرا معیار و مقیاس حق و باطل همین است. آزردگیهای شخصی ـ منظور: هجوم به خانه خانم فاطمه رهراء ـ و رنجشهای روحی، با بعضی کلمات شیرین و محبت آمیز، و خضوع ظاهری و اظهار عذر و ندامت، قابل رفع و جبران بود؛ تا برای مردم آشکار شود که در این خصوص عذر و بهانهای برای سکوت وجود نداشته است.
مطالبی که در خصوص تلاش عمر و ابوبکر برای جلب رضایت خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها قبل از وفات آن حضرت ذکر میگردد بهترین دلیل بر این مدعاست.
«پایان کلام سید جعفر مرتضى عاملی»
ایشان در همان کتاب مطالب مفید دیگری که مرتبط با موضوع مورد مناقشه ماست بیان میکند.
عزیزان دقت کنید! ببینید این آقا [سید جعفر مرتضى عاملی] در مقام اعلام نظر مرکز «الابحاث العقائدیه» وابسته به آیة الله سیستانی میگوید: مستدل خواستار کلامی است که در آن علت پرده برنداشتن از وقایع اتفاق افتاده برای خانم فاطمه زهراء ـ اعم از ضرب و شتم و سقط جنین ـ از سوی [حضرت] علی [علیه السلام] بیان شده باشد. در حالی که همین حضور عمر و ابوبکر قبل از وفات حضرت فاطمه [سلام الله علیها] و طلب حلالیت و رضایت از او دلیل بر گناهگار بودن آندو در این ماجراست.
هاشمی: چرا هنگامیکه ابوبکر و عمر خدمت حضرت زهراء رسیدند تا رضایت او را جلب کنند این مسائل را با آنها در میان نگذارد، برادران به ما میگویند: ما خواستار جواب هستیم. ما در جواب میگوییم:
1 ـ اگر حضرت در آن جلسه قضیه هجوم به خانه را طرح نکردند قضیه غصب فدک، و نیز غصب خلافت را که مستدل به آنها استدلال کرده است را نیز طرح نفرمودند، مسئلهای که [غصب خلافت] نزد آن حضرت به عنوان بزرگترین گناهان به شمار میرود.
در نتیجه همانگونه که آن حضرت در رابطه با این موضوع [هجوم به خانه حضرت و ...] سخنی نفرمودند در خصوص غصب خلافت نیز سخنی نفرمودند، پس ممکن است کسی با همین دیدگاه بگوید: [حضرت] زهراء [سلام الله علیها] غصب خلافت را غصب نمیدانستهاند که در آن جلسه با آنها مطرح نکردهاند.
وی میگوید:
2ـ ذکر این امر برای آندو باید بر اساس غرض و انگیزه مشخصی باشد. و آن حضرت در آن زمان انگیزهای برای ذکر این موضوع در آن جلسه نمیدیدند، بلکه از آنجا که این جلسه برای محاکمه و یا عتاب و عقاب اعمال سرزده از آنها نبود، فایدهای هم در این کار دیده نمیشد. یعنی: در حقیقت تنها قصد و انگیزه آن حضرت، اقامه و اتمام حجت در خصوص روایاتی بود که از زبان پدر بزرگوارش در باره او شنیده بودند؛ و لازم بود آندو به آن اقرار کنند و تا آندو بر این مطلب اقرار نمیکردند، حضرت هیچ حرف دیگری با آنها نمیزد، و با اینکار خود موضع قاطع و جدی خود را در برابر آنان برای قرنها و عصرهای متمادی در معرض مشاهده قرار داد، و به آنها مجال طرح هیچ موضوع دیگری را نداد تا بتوانند در باره اتفاقاتی که توسط آنها پدید آمده عذر بیاورند و اینگونه توجیه کنند که این اتفاقات لغزشیهایی بوده که بر اثر شرایط و ظروف زمانی ملتهب از هیجانات و عصبانیتهای غیر قابل کنترل به وجود آمده و ...،
پس در حقیقت نظر ایشان [سید جعفر مرتضی عاملی] این است که: آن حضرت از روی حکمتی خاص که بهترین راه هم همین بود اصلا اجازه نداد این موضوعات در آن جلسه طرح شود تا آنها نتوانند با عذرخواهی خود این مسئله را خاتمه یافته جلوه دهند، و از همینروست که شاهدیم آن حضرت این جلسه را به اختصار برگزار کرده و از طولانی شدن آن جلوگیری نمودند. آنحضرت در آن جلسه فقط میفرماید: «خدایا تو شاهد باش که ایندو نفر مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند.»
بینندگان عزیز! من این گفتهها را در معرض دید و قضاوت شما قرار دادم، خانم فاطمه زهراء [سلام الله علیها] با کسانی که این جنایت را در حق او مرتکب شدهاند احتجاج نمیکند!
همسر او هم به هیچوجه، این احتجاجات را طرح نکرده است و برادران [طرف شیعه در مناظره] میگویند: آن حضرت از این مطالب سخن به میان نیاورده چون مشغول رتق و فتق امور امت اسلامی بوده است، و بر این عقیده بوده است که اکنون زمان پرداختن به این موضوعات نیست. و در حقیقت اولویتهایی در برابر او قرار دارد که اهمیتش از پرداختن به این امور شخصی بیشتر است.
شما با عقل خودتان روی این گفتهها فکر کنید و به من پاسخ دهید: آیا این گفتهها معقول به نظر میرسد؟ آن خانم با این کارش جایگاه خود را در اعلی علیین رفعت بخشیده و در خصوص این موضوع مشکوک که شیخ الخزاعی و آیه الله جناحی، دیشب بر وقوع آن تأکید ورزیدند، هیچ سخنی نگفته و همسرش نیز سخنی نگفته است و علماء هم از این موضوع سخنی به میان نیاوردهاند، بسیار خوب! حال با این وجود، ما روی چه چیزی بحث و مناقشه کنیم؟
همین مطالب را من با هدف عمق بخشیدن به این گفتوگو در اختیار میهمانان شرکت کننده در مناظره قرار داده و نکتهای را اضافه کنم که ـ با وجود تمام سخنانی که گفته شد ـ اهتمام ما در این برنامه بر این است که تمام سعی و تلاش خود را برای شناخت حقیقت به کار گیریم و به نظرات مختلف پیرامون این مسئله، اجازه طرح دهیم و امیدواریم که این بحثهای علمی به ایفاء نقش در آزادسازی عقل عربی از خرافه و جمود و محاصرهی خونخواهی و تنفر و تعصب منجر شود ـ خوب دقت کنید! اینها هدفهای مشترک همه ماست ـ بیایید تا همه در ترویج فرهنگ حریّت و تسامح و چند صدایی در جوامع عربی نقش داشته باشیم.
بینندگان عزیز! اضافه بر میهمانان بزرگواری که در این برنامه داریم میهمان دیگری این قسمت از برنامه ما را شرافت بخشید. و او کسی نیست جز جناب دکتر سید محمد حسینی قزوینی.
دکتر سید محمد حسینی قزوینی استاد در حوزه علمیه قم و رئیس گروه حدیث و عضو هیئت علمی دانشگاه جهانی آل البیت و دارای درجه اجتهاد از مراجع تقلید. مشخصاتی که از ایشان ارائه شد شایستگی کامل ایشان را برای اظهار نظر در این موضوعات را میرساند.
دو ساعت قبل از آغاز برنامه، تماسی از برادر بزرگوار جناب دکتر سید محمد حسینی قزوینی با برنامه دریافت کردیم که ایشان تمایلشان را در همراهی این برنامه و بعضی قسمتهای دیگر به ما اعلام نمودند تا در گفتوگویی صریح و بیپرده با ما به بحث بنشیند، و ایشان به ما اطلاع دادند که یکی از مراجع تقلید از ایشان خواستهاند که در این برنامه مشارکت داشته و در باره بعضی از نقطه نظرات این برنامه توضیحاتی داشته باشند.
به جناب دکتر سید محمد حسینی قزوینی خوش آمد میگوییم؛ همچنین لازم به ذکر است ایشان منتسب به [حضرت] فاطمه زهراء و [امام] علی بن أبی طالب [سلام الله علیهما] هستند. من به ایشان عرض کردم: من امروز از شما و همه برادرانی که در ایران به عزت رسیدهاند و در خلال گفتوگوهای آزادشان در صددند تا ارتباط بین عرب و ایران را بر اساس مبانی صحیح و متین و نه بر اساس پایههای نفاق و کذب و تقیه تعمیق بخشند تشکر میکنم. [به این عبارات سراپا اهانت وتوهین که در الفاظ الهاشمی بر ضد شیعه به کار رفت خوب دقت کنید! پس آن همه ادعای حریت و آزادگی کجا رفت؟ چهقدر فاصله است بین ادّعای کسی که خواستار رویارویی و مواجهه با تعصبات طائفهای که خشونت و تنفر و تفرقه محصول آن بود با عمل او که همین گفتار آغازین او با جناب دکتر حسینی قزوینی نشانگر آن است. آیا این خود عین تنفر و تعصب نیست؟! ]
و امروز شما در ایران هم برای من و هم برای شبکه «المستقله» عزیز هستید، به همین خاطر و شرافتی که بر ما دارید در ابتدا 20 دقیقة از وقت برنامه را به شما اختصاص میدهیم تا در مورد موضوع برنامه صحبت نمایید و این طولانیترین مدتی است که تاکنون میهمانی از میهمانان برنامه در قسمتهای قبلی، به خود اختصاص داده است؛ سپس بعد از این مدت 10 دقیقه دیگر بعد از تعلیقاتی که شیخ الخزاعی و برادر ابو شوارب و برادر حسینی بر سخنان شما دارند به شما اختصاص میدهیم. سپس مجدداً به سراغ میهمانان برنامه رفته و در آخر به سراغ میهمانان در استودیو میآییم و با برادر نجفی مطالبی را عنوان میکنیم، و امروز من سعی میکنم تا به هر ترتیبی شده و لو نصف ساعت هم در وقت اصلی برنامه اضافه کنیم بعضی از بینندگان برنامه را که میگویند ما فراموش شدهایم را بشنویم و حداقل اسامی افرادی که برای ما نامهها و ایمیلها، و فاکسهای فراوان ارسال داشتهاند را بخوانیم تا از واصل شدن آنها اطمینان یابند.
به قم و به جمهوری اسلامی ایران میرویم و به جناب دکتر سید محمد حسینی قزوینی سلام عرض میکنیم.
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.
هاشمی: جناب آقای حسینی قزوینی خداوند شما را حفظ کنده، مقابل بنده ساعتی هست که وقت را نشان میدهد و نیز در مقابل شیخ محمد الخزاعی هم این ساعت هست پس از همین الآن شروع میکنیم و همانطور که وعده دادیم به شما 20 دقیقه کامل وقت میدهیم. پس با توکل به خدا از همین لحظه شما شروع بفرمایید. ما ـ الهاشمی و میهمانان برنامه ـ و بینندگان گرامی برنامه سرا پاگوش، و شنونده سخنان شما هستیم. بفرمایید!
دکتر قزوینی: أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین وهو خیر ناصر ومعین الحمد لله والصلاة على رسول الله وعلى آله آل الله.
أولاً: در ابتدا لازم است عذرخواهی خود را به علت وجود برخی از خطاهایی که ناشی از عدم تسلط کامل بر زبان عربی است را تقدیم نمایم؛ چون طبیعی است که علیرغم علاقه شدیدی که به این زبان دارم و زبان آباء و اجدادی ما هم همین زبان بوده است، اما ممکن است در پارهای از موارد نتوانم به راحتی سخن گفته و با مشکلاتی در بیان شیوای مطالب مواجه گردم، لذا از همین اول برنامه از عزیزان بیننده نسبت بعضی از خطاهای گفتاری عذر خواهی میکنم.
ثانیاً: اجازه بدهید انتقادی به شبکه «المستقله» داشته باشم. و از برادر عزیز آقای هاشمی میخواهم که با کمی صبر و تحمل و سعه صدر تحمل شنیدن انتقاد را داشته و آن را از من قبول نماید، که در حدیث فرمود: خداوند رحمت کند کسی را که عیوب مرا به من هدیه نماید. (فرحم الله امرءاً أهدى إلی عیوبی)
هاشمی: من پیشنهادی دارم. من اینجا سخن شما را قطع میکنم. اگرچه وعده داده بودم شما 20 دقیقه کامل در برنامه صحبت کنید. اگرچه من آمادگی کامل برای شنیدن انتقاداتتان را دارم. البته قبلا هم نیم ساعت به صورت تلفنی با هم صحبت کردهایم. و اگر لازم باشد میتوانید ملاحظاتتان را به صورت تلفنی با ما در میان بگذارید.
ثانیا: میتوانم بعد از این که سخنتان پیرامون موضوع اصلی برنامه به پایان رسید روی خط بمانم و مطالب شما را گوش دهم.
چرا پاداش احسان به غیراحسان باشد؟ چرا با زیباترین اخلاق برخورد نکنیم؟ من شما را اکرام و احترام مینمایم و به شما نیم ساعت کامل وقت میدهم اما شما مرا مجازات کرده و با انتقاد از شبکه المستقله که به شما این فرصت را داده تا با 50 میلیون عرب در سراسر دنیا صحبت کنید آغاز سخن کردید. دوست عزیز و برادر من! از طریق تلفن همراه با من تماس بگیرید و با من صحبت کنید. من الآن شماره تلفن همراه خود را به شما میدهم تا همه بینندگان هم آن را بشنوند. اما یادم آمد که شماره همراهم را شما دارید و نیم ساعت دیگر دوباره آن را به شما میدهم.
خدا خیرتان دهد و عزت و رفعت به شما عنایت کرده و قلب شما و همه ایرانیها را شاد کند. الآن شروع بفرمایید.
دکتر حسینی قزوینی: در رابطه با قضیه حضرت زهراء سلام الله علیها که چند شبی است در شبکه المستقله مطرح میشود باید عرض کنم که: اعتقاد به شهادت آن بانوی بزرگوار مطلب جدیدی که مولود امروز مذهب شیعه و از دستساختههای آنان و یا اختراعات متأخرین باشد نیست، بلکه این قضیهای است ریشهدار در تاریخ.
شیعه از دیر زمان معتقد بوده است که فاطمه زهراء سلام الله علیها مظلومه و شهیده از دنیا رفته است، و به همین سبب از صدها سال قبل، همزمان با سالروز شهادت آن بانو در مساجد و حسینیههای خود اقامه عزاء مینموده است، و به هیچوجه شیعه در أثناء اقامه مآتم برای حضرت فاطمه سلام الله علیها به شتم و سبّ صحابه نمیپرداختهاند.
از برادران عزیز و بینندگان محترم میخواهم تا به برنامههای شبکههای تلویزیون ایران که در حقیقت همه مجالس عزای حضرت فاطمه سلام الله علیها در ایران را در بر میگیرد توجه داشته باشند و آن را مشاهده کنند، مخصوصاً مجالسی که در بیت مقام معظم رهبری آیت الله خامنهای حفظه الله پخش میشود. که میبینید در آنها هیچ اثری از سب و شتم صحابه نیست، و حتی این که قاتل حضرت فاطمه سلام الله علیها چه کسی بوده و چه کسی به آن حضرت اهانت کرده است ذکری نمیشود، و در منابر ما فقط با تکیه بر روایاتی که بر گرفته از میراث شیعه از امام علی بن أبی طالب سلام الله علیه است به بیان مظلومیت حضرت فاطمه سلام الله علیها میپردازند – که إن شاء الله کلام علی بن أبی طالب در نهج البلاغه را ذکر خواهم کرد – و یا به ذکر کلمات امام حسین سلام الله علیه در کافی و یا امام کاظم سلام الله علیه در باره شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها میپردازند بدون آن که بنا باشد روی قاتل آن حضرت و یا سبب شهادت تکیه شود.
من از همه برادران شیعه در سراسر جهان که الآن صدای مرا میشنوند تقاضا دارم به این نکته از کلام امام امیر المؤمنین و امام کاظم سلام الله علیهما با سند صحیح در کتاب کافی و نهج البلاغه توجه لازم را داشته باشند.
اما نسبت به آنچه که جناب دکتر هاشمی در رابطه با قضیه شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها یا مظلومیت آن حضرت گفتند: که آیا از زبان حضرت علی بن أبی طالب در نهج البلاغه کلامی صادر شده یا نه؟ باید به عرض برسانم:
بعضی از برادران عزیز حاضر در استودیو گفتند: این قضیه در کتاب نهج البلاغه نیست. در حالی که این کلام حضرت در نهج البلاغههای گذارده شده در اینترنت و در تمام نهجالبلاغههای دنیا در هر کتابخانهای خطبه 202 وجود دارد که امیر المؤمنین سلام الله علیه در باره وفات فاطمه زهراء سلام الله علیها اینگونه فرموده است:
«فلقد استرجعت الودیعة وأخذت الرهینة، أما حزنی فسرمد و اما لیلی فمسهّد فأحفها السؤال واستخبرها الحال»
[روایت شده این سخن را امام علیه السلام در کنار قبر فاطمه علیها سلام، سیده زنان جهان، به هنگام دفن او و خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم بیان نموده است]
[اى پیامبر!] امانتى که به من سپرده بودید هم اکنون باز گردانده شد و گروگان باز پس گرفته شد، اما اندوهم همیشگى است و شبهایم همراه بیدارى است سر گذشت وى را از او بىپرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر....
این حزن به چه معناست؟ یعنی: حزن من به خاطر و فات یا شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها و اینکه شبهایم تا زمانی که خداوند مرا به تو ملحق کند همراه بیدارى است. این کلمات خطاب به رسول خدا صلى الله علیه وآله صادر شده است. بعد از آن عرض میکند: به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امتت در ستم کردن به وى اجتماع کرده بودند، سر گذشت وى را از او بىپرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر. وضع این چنین است در حالى که هنوز فاصلهاى با زمان حیات تو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده.
این یعنی: اجتماع امت بر ظلم حضرت فاطمه و به شهادت رساندن او فأحفها السؤال واستخبرها الحال (سر گذشت وى را از او بىپرده بپرس و چگونگى آن را از وى خبر گیر). این در حالى که هنوز فاصلهاى با زمان حیات تو نیفتاده و یادت فراموش نگردیده.
اینها کلمات أمیر المؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه خطبه 202 است.
امام حسین سلام الله علیه این قضیه را از پدر بزرگوارش امیر المؤمنین سلام الله علیه در کتاب کافی، جلد اول، ص 458 نقل میکند.
همچنین این قضیه را محمد بن جریر طبری از امام حسین علیه السلام در دلائل الامامه، ص 138، و شیخ مفید در کتاب أمالی، ص 282 نقل میکند.
نکته مهمی که لازم است به عنوان تذکر به برادران عزیز حاضر در استودیو عرض کرده و توجه آنها را به آن جلب کنم این است که: قضیه شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها مختص به مصادر شیعه نمیشود، بلکه بعضی از علماء اهل سنت مانند: جوینی متوفاى سال 730 هـ که استاد ذهبی که از ارکان علم رجال است نیز نقل کرده اند.
ذهبی در باره استاد خود میگوید: «الإمام المحدث الأوحد الأکمل فخر الإسلام.» (او امام و از ممتازترین و کاملترین محدثین و مایه افتخار اسلام بود.)
این عبارت ذهبی در حق استادش جوینی است. کتاب تذکرة الحفاظ، ج 4، ص 1505.
جوینی در کتابش از رسول الله صلى الله علیه واله وسلم نقل میکند:
أنه لما رأى فاطمة دخلت على بیته قال: لما رأیتها ذکرتُ أو ذُکرتُ ما یصنع بها بعدی، کأنی بها یعنی کأنی بفاطمة قد دخل الذل بیتها وانتهکت حرمتها وغصب حقها ومنعت إرثها وکسر جنبها وأُسقط جنینها
رسول خدا صلّی الله علیه وآله چون دیدند فاطمه وارد خانهاش شد فرمود: هنگامیکه او را میبینم به یاد اتفاقاتی که بعد از من برای او میافتد میافتم، گویی او را با چشم خود میبینم [یعنی فاطمه را] که ذلت به خانهاش وارد شده و حرمتش مورد هتک قرار گرفته و حقش غصب و از ارثش منع و پهلویش شکسته و جنینش سقط شده است.
این عبارت جوینی أستاد ذهبی است.
(وکسر جنبها وأُسقط جنینها) وهی تنادی یامحمداه فلا تجاب وتستغیث فلا تغاث فتکون أول من یلحقنی من أهل بیتی، فتقدم علی محزونة متعوبة مهمومة مغصوبة مقتولة
و این در حالی است که او ندا میدهد یامحمداه! اما جواب نمیشنود و فریاد میزند اما کسی به فریادش نمیرسد. او اولین نفر از خاندان من است که به من ملحق میشود، او به سوی من میآید در حالی که محزون و خسته و مهموم است و حقش غصب گردیده و به شهادت رسیده است.
این عبارت جوینی أستاد ذهبی در کتاب فرائد السمطین، ج 2 ، ص 34 است.
همین عبارت را در کتاب امالی وکتاب کافی وکتاب سلیم بن قیس نیز نقل کرده است.
و اما قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز مختص به کتابهای شیعه نیست و ما از همه برادران عزیز حاضر در استودیو میخواهیم که برای مطالبی که در کتابهای برادران اهل سنت ما پیرامون این قضیه نقل میشود فکری بکنند.
قضیه هجوم را حتى ابن تیمیه حرانی، امام وهابیت نیز نقل نموده است.
او در کتابش منهاج السنه ج 4، ص 220 میگوید: او یعنی: عمر بن خطاب «کبس البیت» یعنی: به خانه حضرت فاطمه هجوم برد تا ببیند آیا در آنجا چیزی از بیت المال هست تا آن را بردارند و قسمت کرده و به مستحقین برسانند.
پس قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها مسئله ثابت شدهای است که حتى ابن تیمیه نیز نتوانسته آن را انکار کند.
طبری در تاریخش ج 2، ص 443، با اسنادش از زیاد بن کلیب روایت میکند:
قال: أتى عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال: واللّه لأحرقنّ علیکم أو لتخرجنّ إلى البیعة، فخرج علیه الزبیر مصلتاً بالسیف، وعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فأخذوه.
عمر بن خطاب به سوی منزل علی آمد در حالی که طلحه و زبیر و جمعی از مهاجرین نیز در خانه بودند عمر گفت: به خدا قسم! یا شما را به آتش میکشم یا این که باید برای بیعت از خانه خارج شوید، در این حال زبیر با شمشیری برهنه و از نیام کشیده از منزل خارج شد و پایش لغزید و شمشیرش از دست افتاد. دیگران آمدند و به سرعت شمشیر او را گرفتند.
و اما در باره مطلبی که شب گذشته برادر عزیز جناب ابو شوارب و یا برادر الحسینی که به این روایت إشکال کردند که این روایت به علت وجود ضعف در سند آن از نظر سند مشکل دارد. و اگر برادر الهاشمی مایل باشند میتوان وقت دیگری در باره راویان و سند این روایت، یکی پس از دیگری بحث کرده تا ثابت کنیم روایات مورد بحث ما در کتاب تاریخ طبری صحیح هستند.
اما در باره ابن حمید که برادر الحسینی گفتند: او شخصی کذاب و دروغگو بوده است. باید عرض کنم این نظر بعضی از علمای علم رجال اهل سنت است. اما باید دید نظر دیگران در باره او چیست؟
یحیى بن معین در باره او گفته است: او ثقه است؛ هیچ اشکالی به او وارد نیست؛ راوی بسیار خوبی است.
این توثیقات در کتاب تهذیب الکمال مزّی، ج 25، ص 101 و تاریخ اسلام ذهبی، ج 12، ص 425 (که از معتبرترین کتابهای رجالی اهل سنت به شمار میرود) ذکر شده است.
اما در باره ضعف این راوی باید بگویم: در باره بسیاری از راویان اهل سنت حتی بخاری هم تضعیف ذکر شده است، و کسی که آگاه به علم رجال اهل سنت باشد تأیید میکند که راوی یافت نمیشود مگر اینکه در باره او تضعیفی وارد شده باشد و حتی اگر توثیقاتی هم برای او باشد حتماً در برابر، تضعیفاتی هم دارد، پس اگر بنا باشد هر راوی را به خاطر اینکه در باره او تضعیفاتی ذکر شده رها کرده و قول او را نپذیریم لازم خواهدآمد تا همه راویان حتی محمد بن اسماعیل بخاری صاحب صحیح را به خاطر اینکه ذهبی در باره او میگوید: او شخصی فریبکار و مدلّس بوده و او را در زمره ضعفاء آورده است ترک کرده و از او هیچ روایتی نپذیریم. در این باره میتوانید به کتاب میزان الاعتدال ذهبی، ج 3، ص 485 و المغنی فی الضعفاء، ج 2، ص 557 مراجعه کنید.
همچنین قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها در کتاب المصنف ابن ابی شیبه ج 8، ص 574 نقل شده است و روایت صحیح میباشد.
ابن عبد البر قرطبی در کتاب الاستیعاب، ج 3، ص 175همین قضیه هجوم را ذکر کرده است.
صفدی از بزرگان اهل سنت است و این قضیه را در کتاب الوافی بالوفیات، ج 5، ص347 نقل کرده و میگوید: «إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت المحسن من بطنها.»
عمر در روز بیعت به شکم فاطمه ضربه وارد نمود تا این که محسن از شکم فاطمه سقط گردید.
ابن حجر عسقلانی همین قضیه را در کتاب لسان المیزان، ج 1، ص 268 نقل میکند.
شهرستانی از علمای بزرگ أهل سنت و از أعلام قرن ششم هجری این قضیه را از جاحظ نقل میکند و اینگونه میگوید:
إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى ألقت الجنین من بطنها، وکان یصیح أحرقوا دارها بمن فیها وما کان فی الدار غیر علی، وفاطمة، والحسن.
عمر در روز بیعت به شکم فاطمه ضربه وارد نمود تا این که جنین او از شکمش افتاد و در حالی که او فریاد میکشید خانهاش را به همراه ساکنان آن، علی، فاطمه، و حسن به آتش کشید.
الملل والنحل، ص 57 ، ج 1، چاپ بیروت دار المعرفه.
همچنین بسیاری از عزیزان اهل سنت و علمای آنها این قضیه را نقل کرده اند و ما توجه برادران شیعه و اهل سنت را به اختلافاتی که بین صحابه وجود داشته است جلب میکنیم.
با صرف نظر از قضیه حضرت فاطمه سلام الله علیها با خلیفه اول و دوم چگونه میتوان از اتفاقات به وجود آمده بین صحابه در قضیه جنگ جمل، صفین و قضیه قتل عثمان بن عفان خلیفه سوم چشم پوشی کرد؟
اهل سنت که رخداد میان فاطمه سلام الله علیها و عمر را تکذیب میکنند در مورد رویداد اجتماع صحابه برای عثمان و جلوگیری از دفن او در قبرستان مسلمانان و در نهایت دفن او در قبرستان یهود چه میخواهند بگویند؟
و یا در مورد جنگ جمل که در آن بنا به قولی 4000 نفر بیگناه کشته شد؟
و اینکه در جنگ صفین که بیش از 100000 نفر از مسلمانان از دو طرف سپاه امیر المؤمنین علی علیه السلام و معاویه کشته شدند؟
اگر چه، این قضایا در تاریخ ثابت شده و غیر قابل انکار است؛ لکن لازم است توجه برادران عزیز را به این نکته جلب نمایم که: ما با ذکر این قضایا، به صحابه پیامبر اکرم سبّ و دشنام نمیدهیم؛ بلکه فقط این قضایا را بدون بیان مسائلی که ـ نستجیر بالله ـ موجب بغض و تفرقه بین امت اسلامی شود ذکر میکنیم.
در قضیه اقامه عزای حضرت فاطمه سلام الله علیها داخل و یا خارج از ایران نیز ما به برادران عزیز توصیه میکنیم که هر زمان خواستند مسائل مربوط به قضیه صحابه را ذکر کنند به شکلی بیان کنند که موجب نا راحتی و اذیت برادران اهل سنت نشود.
ما در برخی از شبکهها مانند شبکه سلام یا غیر آن نیز همواره این نکته را تذکر داده و گفتهایم که: هرگونه سبّ و دشنام صحابه یا اهانت به اعتقادات برادران اهل سنت در این زمان، گناهی است نا بخشودنی.
چند شب قبل، سه نفر از بزرگان اهل سنت شهر زاهدان ایران به منزل ما آمدند و حدود چهار ساعت با این خواسته مشترک با یکدیگر صحبت کردیم.
ما در حوزههای علمیه، دانشگاهها، کنفرانسها و نشستهای علمی و در شبکههای تلویزیونی نیز برادران عزیز شیعه را به همین امور توصیه میکنیم.
و اما به جناب دکتر ابو شوارب که شب گذشته عبارتی از کتاب جلاء العیون علامه مجلسی رضوان الله تعالى علیه قرائت کردند باید عرض کنم:
علامه مجلسی بیش از 400 سال است که از دنیا رفته و هیچ شیعهای در این زمان از او تقلید نمیکند.
از برادران عزیز میخواهم که به آراء و فتاواى مراجع عظام تقلید خود در نجف، قم، مشهد و تهران و مخصوصاً به سخنرانیهای مقام معظم رهبری حفظه الله توجه کرده و ببینند ایشان چگونه قضایای تاریخی را نقل کرده و حقانیت امیر المؤمنین سلام الله علیه و امامت قطعی و مورد تصریح قرار گرفته آن حضرت را بدون اینکه به حریم هیچیک از صحابه برخوردی پیدا کند را نقل میکند.
جناب دکتر الهاشمی! برادران عزیز! ما از محضرتان تقاضا داریم که این مسائل را به این شکل در شبکه المستقله مطرح نکنید، چرا که طرح مثل این قضایا موجب تفرقه و اختلاف و برانگیختن برادران اهل سنت ما بر علیه شیعیان در کشورهای مختلف میشود.
این تنها چیزی است که من از برادران عزیزمان خواستارم.
الآن من در خدمت جناب دکتر الهاشمی هستم که اگر ایشان سؤال و یا مطلبی در باقی مانده وقت من دارند بفرمایند تا من هم به آن پاسخ دهم.
هاشمی: خداوند به شما طول عمر داده و شما را حفظ فرماید. از شرح و توضیحاتی که فرمودید کمال سپاس را دارم.
ولی اگر حقیقت را بخواهید نمیتوانم به صراحت بگویم از بابت توضیحاتتان متشکر و سپاسگذارم؛ چون از بسیاری از مطالبی که شما بیان داشتید متعجب و حیرت زده شدهام، ولی با این وجود میگویم: الحمد لله که این فرصت دست داد تا طبق وعدهای که داده بودم و خواستهای که شما داشتید [منظور بیان مطالب بدون قطع سخنان جناب دکتر قزوینی که البته همین توافق نیز یک بار در ابتدای برنامه و بار دیگر در اواخر برنامه نقض میگردد] بدون قطع سخنانتان به ذکر مطالبتان بپردازید.
من سخنان شما را مستقیماً به برادر السید حسن الحسینی [از شرکت کنندگان اهل سنت] و برادران دیگر ارجاع میدهم تا هرگونه تعلیق مختصری درباره آن دارند بیان کنند. و بعد از آن مجدداً به استودیو باز خواهیم گشت.
الحسینی: بسم الله الرحمن الرحیم والصلاة والسلام على أشرف الخلق أجمعین سیدنا وحبیبنا محمد صلى الله علیه واله وسلم.
مسلمانان شیعه و سنی در سراسر کشورهای اسلامی!
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.
اوّلاً: جناب دکتر قزوینی در ابتدای سخنانشان به خاطر عدم تسلط کامل به زبان عربی عذر خواهی کردند و شکی نیست که این مطلب در فهم ایشان نسبت به بعضی متون و نصوص عربی تأثیر گذار باشد!!!
ثانیاً: قدیمی بودن قضیه دلالت بر صحت آن ندارد. ، بلکه مطالب بسیاری هست که وجود دارد و در کتابها آمده ولی از مطالب به جا ماندهای است که خطا و غلط میباشد.
تذکر!
(پس تا همینجا میتوان از کلام خود ایشان در تعریضی که به جناب دکتر حسینی قزوینی داشتند این اقرار ضمنی را از وی گرفت که قضیه حضرت زهراء سلام الله علیها از قضایای تازه و جدید نیست و ریشه در تاریخ دارد.)
دکتر حسینی قزوینی میگوید: در مجالس حسینی صحابه را سبّ نمیکنیم، نمیدانم اگر مطالبی که الآن بیان کردند سبّ و دشنام به صحابه نیست پس بالاتر از اینها چه چیز دیگری هست که سبّ صحابه به حساب آید؟
شما الآن دلیل عملی بر سبّ و دشنام صحابه یعنی: ابو بکر یا عمر ارائه کردید. فعل (این کار را کرد) رفس (با پا لگد زد) قتل (او را کشت) و اسقط الجنین (جنین او را سقط نمود) اینها همه سبّ و دشنام است!!! سپس شما آمدید و بخاری را در ملاء عام مورد سبّ و دشنام قرار دادید. یعنی: این دلیلی است عملی بر اثبات ادعاهای ما.
برادر سید من! اینها یعنی جلوگیری از وحدت و این روش و اسلوب شما به وحدت اسلامی ضربه میزند.
تذکر!
(تمام آنچه که دکتر حسینی قزوینی بیان داشتند از کتابهای اهل سنت بود و حتى یک روایت هم از کتابهای شیعه بیان نفرمودند، پس اگر این مطالب و روایات دشنام و شتم صحابه به حساب میآید، پس چگونه علمای آنها این روایات را در کتابهایشان آن هم با سندهای صحیح ذکر کردهاند؟ لازم است که اهل سنت این سؤال را پاسخ گویند)
برادرم! نکته دیگر اینکه با تأسف شدید باید بگویم که روز اول با آیة الله جناحی، بعد از ایشان با آیة الله خزاعی، و سپس با شمّری، و الآن هم با [جناب دکتر حسینی] قزوینی بحث کردیم؛ در حالیکه ما احتیاجی به فراوانی تعداد نفرات و اسامی نداریم، ، بلکه آنچه که ما به آن احتیاج داریم فقط یک روایت صحیح است. ما حتی چند روایت هم نمیخواهیم، بلکه فقط یک روایت صحیح میخواهیم. نمیدانم آیا این خواسته من صعب و مشکل است که شما نمیتوانید حتی یک روایت با سند صحیح بیاورید؟ آقای [دکتر حسینی] قزوینی! من یقین دارم که شما به کتابهایی که از آن نقل روایت نمودید مراجعه نکردهاید.
تذکر!
(جناب دکتر حسینی قزوینی یک روایت صحیح از تاریخ طبری و روایتی از جوینی استاد ذهبی با تعبیراتی که ذهبی برای استادش آورده همچون امام، المحدث الأوحد الأکمل، فخر الإسلام، و همچنین شهادت علمای اهل سنت مثل: ابن تیمیه بر وقوع هجوم بر خانه فاطمه سلام الله علیها.)
مشکل تمام روایاتی که شما از کتابهای اهل سنت نقل کردید و من همه را از اینترنت گرفتم و همین روایات را دیروز آیة الله جناحی هم ذکر کرد و ما هم تمام آنها را رد کردیم و معلوم میشود شما آنها را نخوانده و به آنها و به دلایل در رد آنها مراجعه نکردهاید به اختصار این است که در حقیقت این روایات در کتاب ملل و نحل ذکر نشده است ، بلکه کتاب ملل و نحل شهرستانی این روایت را بیان کرده و رد نموده است و نیز بر «نظامیه» که این مطالب گمراه کننده را مطرح کردهاند ایراد وارد کرده است اما شما میآیی و میگویی که شهرستانی این مطلب را نقل کرده است.
دکتر الهاشمی: ببخشید! یک لحظه، یک لحظه، یعنی شهرستانی این روایات را رد کرده است؟!
شهرستانی بر فرقه نظامیه ایراد گرفته و آنها را رد مینماید و مطالب باطل و گمراهکننده آنان را ذکر میکند و میگوید که: نظامیه اینچنین و اینچنین ... میگویند. عمر اینچنین و اینچنین ... کرد. و نیرنگ بازان در حدیث آمدند و این روایت را از باب جعل احادیث اینگونه کردند. طبری میگوید: ابن شیبه گفته است: فلانی و علانی و بهمانی و غیره اینگونه گفتهاند تا به اینوسیله ادله را زیاد جلوه دهد در حالی که تمام آنها ضعیف و جعلی هستند.
الهاشمی: مثلاً امروز وقتی میخواهند کسی را بالا ببرند به خوبی میدانید که چهکار میکنند؟ به نفع او به هر روایتی متمسک میشوند و زمانی که بخواهند مثلاً: مقتدى صدر را پایین بیاورند او را شیطان شیاطین مینامند، و همینطور نسبت به هر کس دیگر به همین شکل عمل میکنند. یعنی: بر حسب جوّ و شرایط اقدام میکنند.
تذکر!
(جناب دکتر حسینی قزوینی ادعا نکردند که شهرستانی اینگونه میگوید بلکه تصریح کردند که شهرستانی از نظام نقل میکند.)
الحسینی: نکته خیلی عجیب این است که آقای قزوینی همواره میگوید: جوینی، جوینی. در حالی که اسم حقیقی او محمد بن مؤید ابن حمویه جوینی است، ایشان [منظور: جناب دکتر حسینی قزوینی است] میگوید: او(جوینی) استاد ذهبی است. او(جوینی) استاد ذهبی است ...، ذهبی در باره استاد خود چه گفته است؟ گفته است: او (یعنی استادش جوینی) «حاطب لیل» بوده است.
ای سید! [خطاب به جناب دکتر حسینی قزوینی است] او حاطب لیل بوده است، احادیث دوگانه و سهگانه و چهارگانه را از بین روایات باطل و دروغ جمع میکرده، او روایات کذب را جمع میکرده است...
ای شیخ! [منظور: جناب دکتر حسینی قزوینی است] از خدا بترس! ما در برابر میلیونها بیننده هستیم، روایات کذب و دروغ نقل میکنید، روایات غیر صحیح نقل میکنید و در بین مردم نشر میدهید. سپس میآیید و میگویید: ما به صحابه دشنام نمیدهیم.
خود شما بزرگترین دلیل برای سبّ و دشنام به صحابه هستید!!!
الهاشمی: مطالب واضح است.
جناب دکتر قزوینی! شما دو دقیقه وقت دارید، و بعد، دو دقیقه وقت برای ردّ گفتار ابو شوارب، و بعد، دو دقیقه برای ردّ سخنان شیخ الخزاعی خواهید داشت. از دو دقیقه خود استفاده کنید و سخنان آقای الحسینی را ردّ کنید.
دکتر حسینی قزوینی: برادر الحسینی میگوید این روایت جعلی و دروغ است.
ادعاء چیزی است و ثابت کردن چیز دیگر، نکته دیگر اینکه ذهبی در باره استاد خود (جوینی) میگوید: «الإمام» چهطور میتواند ذهبی از یکسو تعبیر امام در باره استاد خود داشته باشد و از سوی دیگر او را «حاطب لیل» بخواند. از یکسو او را «المحدث الأوحد الأکمل» درکتاب تذکرة الحفاظ، ج 4، ص 1505بخواند و از سوی دیگر او را حاطب لیل بخواند...
برادر عزیز [الحسینی] از من روایت صحیح مطالبه نمودند، روایات صحیح زیادی داریم، به عنوان نمونه به روایت طبری و روایت ابن ابی شیبه اشاره کردیم.
راوی اول در روایت تاریخ طبری: جریر بن عبد الحمید است.
عجلی در باره او میگوید: اوکوفی و ثقه است. و ابن سعد در الطبقات الکبری در باره او میگوید: او ثقه و با علم فراوان بود.
راوی دوّم: مغیره است، او فرزند میثم و ثقه است و این را ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب و مزی در تهذیب الکمال، ج 2 و ج 20، ص 400.
راوی سوم: ابن حمید و او محمد بن حمید ابو عبد الله حافظ است که قبلاً بیان کردم: او را یحیى بن معین توثیق نموده است.
راوی چهارم: زیاد بن کلیب، او نیز موثق است، توثیق او را ابن حجر عسقلانی در تقریب التذهیب، ج1، ص 220 ذکر نموده است.
و روایت ابن ابی شیبه نیز صحیح میباشد و هیچ شکی در سند آن نیست، ولی از آنجا که در دو دقیقه وقت، برای من امکان نقل تمام مطالبی که در توثیقات راویان سند ذکر شده وجود ندارد، فقط به این مطالب به صورت گذرا اشاراتی داشته باشم.
محمد بن بشر راوی، او به شهادت ابن حبان ثقه است. و همچنین رازی در الجرح والتعدیل همین را گفته است.
عبید الله بن عمر، او نیز ثقه است، و نسائی او را توثیق نموده است.
و زید بن اسلم نیز ثقه است، که ذهبی او را در سیر أعلام النبلاء توثیق نموده است.
اسلم القریشی العدوی را نیز عجلی و ابو زرعه توثیق نمودهاند.
پس این روایت بر اساس مبانی علمای علم رجال اهل سنت صحیح السند است.
و جناب الحسینی چارهای ندارند جز اینکه روایات را به شکلی که علمای رجال اهل سنت ذکر کردهاند علاج کنند.
هاشمی: جناب دکتر قزوینی! ببخشید یک لحظه!
جناب دکتر قزوینی: بله!
هاشمی: در همین جا تعلیق و توضیح سریعی از دکتر ابو شوارب داریم.
ابو شوارب: بسم الله الرحمن الرحیم والحمد لله رب العالمین والصلاة والسلام على اشرف المرسلین سیدنا محمد علیه وعلى آله وصحبه ومن اتبعه بإحسان إلى یوم الدین خیر صلاة وأزکى سلام.
در ابتدا لازم است بر این مطلب تأکید ورزم و آن همان نکتهای است که آیة الله حسینی قزوینی به آن اشاره کردند و آن این که با وجود همه اختلاف مسلک و رویهای که بین ما هست اما لازم است بر ضرورت وحدت کلمه میان مسلمانان در هر زمان و مکان اتفاق نظر داشته باشیم.
به خاطر وحدت کلمه مسلمانان لازم است از این مسائل خلاصی بجوییم. و این همان هدف و برنامهای است که جناب دکتر الهاشمی در هر قسمت از برنامهها بر آن تأکید میورزیدهاند، یعنی: از کینههای گذشته که یادآور خاطرات گذشته است خلاصی بجوییم. افکاری که امکان دارد اگر روی آن به دقت و عمق تأمل کنیم مجموعهای از اباطیلی باشد که تاریخ در مراحل و مقاطع معینی برای به دست آوردن برخی مطامع سیاسی و اقتصادی جعل کرده باشد. البته طبیعی است که نتوان یکباره همه آن افکار را فراموش کرد، افکاری که پشت سر آن پیشینهای است پیچیده در سخنان مرده صدها سال قبل.
تذکر!
نمیدانیم آیا منظور ایشان علمای اهل سنت است که این مطالب را علیه ابو بکر و عمر بن خطاب و... ساختهاند و آنها را از روی مقاصد سیاسی و اقتصادی در کتابهایشان قرار دادهاند و یا منظور تلامیذ و شاگردان آنهاست که این مطالب را در کتابهای اساتید خود اضافه کردهاند؟! چون هر یک از این روایات قبل از اینکه در کتابهای شیعه نقل شود در کتابهای علمای اهل سنت نقل شده است.
سادهترین چیزی که امروز در مسأله ولایت و حکومت از آن سخن میگوییم و قضیه اساسی که مذهب برای آن مشاجرات و اختلافات و طعن به صحابه شنیده، قضیهای است که به طور کلی خاتمه یافته و ولایت به خاندان پیامبر و یا حتى مراجع نرسیده است، بلکه الآن این سیاسیون هستند که شئون و امور دولتها را اداره میکنند. همان چیزی که امروز در مذهب شیعه امامیه هم بدینسان شده است.
تذ کر!
(ما به ایشان خورده نمیگیریم؛ چون وی به این موضوع آگاه نیست که فقهاء شیعه در قدیم و جدید به این مسأله فتوا دادهاند که اگر یکی از فقهاء به تأسیس حکومت اسلامی قیام نمود بر سایر فقهاء لازم است که در قوانین حکومت از او پیروی کنند.
و او نمیداند و یا فراموش کرده که اشکال وهابیت علیه شیعه این است: که چرا در ایران حکومت را یک فقیه اداره میکند؟
بلکه او نیز به زودی این مطلب را ذکر میکند که در ایران، آیت الله خامنهای است که مسئول و صاحب مقام رفیع در ایران است!!!)
پس ما در قضیه [هجوم] بر این اعتقادیم که نیاز به تجدید نظر اساسی داریم.
و به اجمال میتوان گفت: بله آنچه که شیخ محمد قزوینی [جناب دکتر سید محمد حسینی قزوینی] در قضیه هجوم بیان نمودند مبنی بر این که این روایات هجوم از دست ساختههای شیعه و اختراع متأخرین نیست درست و صحیح است؛ ولی ما میگوییم اینها از اختراعات قدماء است.
از این قضیه تا زمان ظهور کتاب سلیم بن قیس عامری هلالی هیچ اثری از آن نیست. کتابی که منسوب به مؤلف قرن اول هجری و متوفای سال 90 هـ است ولی اسانید آن، قرن چهارم آشکار شده است.
همچنین شما [جناب دکتر قزوینی] گفتید: در مجالس، سب و دشنام به صحابه صورت نمیگیرد و قاتل، در قضیه هجوم معین نمیگردد.
بله، این در مجالس رسمی است که شما به مجلس السید القائد الخامنهای حفظه الله مثال زدید و در مجلس ارزشمند او بنا به مسؤولیت و جایگاه و مقام رفیعی که دارد این سب ودشنامها بیان نمیشود؛ ولی مراجع و علماء در مجالس عمومی خود، افراد ساده و عوام و فرزندان کوچک را تشویق به این کار میکنند!!!
همچنان ما با وجود همه زیباییهایی که در این متن زیبا از خطبه 202 نهج البلاغه امام علی علیه السلام که تاکنون نشنیده بودیم و شما جناب استاد حسینی قزوینی آن را قرائت نمودید بر این نکته تأکید داریم که این خطبه شامل موضوع مورد بحث نمیشود. [حضرت] میفرماید: «لقد استرجعت الودیعة وأما حزنی علیک فسرمد» (امانتى که به من سپرده بودید هم اکنون باز گردانده شد و اندوهم همیشگى است)
کجای این متن دلالت میکند که او کشته شده است؟ کجای این متن دلالت میکند که او شهید شده است؟ این کلام را هر شخصی که همسرش را از دست داده و برای او محزون باشد میگوید. اما این چه ارتباطی به از دست دادن فاطمه دختر [حضرت] محمد علیه الصلاة والسلام دارد.
تذکر!
(نمیدانیم آیا ایشان بقیه کلام امیر المومنین علیه السلام را فراموش نموده یا خود را به فراموشی زده است؟!! و آیا این کلام حضرت ـ فستنبئک ابنتک بتضافر أمتک على هضمها ـ !!! بر حفظ کرامت حضرت زهراء سلام الله علیها توسط صحابه بعد از وفات پدر بزرگوارش در زمان خلافت أبوبکر دلالت دارد یا خیر؟! یا اینکه میخواهند بگویند این کفار از بلاد روم و تاتار بودند که به خانه فاطمه هجوم برده و در مرکز سرزمینهای اسلامی به او ظلم و ستم روا داشتند و ابوبکر و عمر و سایر صحابه هم از این واقعه بی اطلاع ماندهاند؟!!)
همچنین است روایت دیگری که شما [جناب دکتر حسینی قزوینی] از کتاب کافی، ج 1، ص 458 و از [امام] حسین نقل کردید.
در حقیقت، اعتقاد شخصی من در باره کتاب کافی چیز دیگری است، و آن این که این کتاب، کتابی است مملوّ از امور متعارض و متناقض، مثلاً اگر دکتر محمد [جناب دکتر حسینی قزوینی] اجازه دهند من یک مثال کوچک میزنم. در اصول کافی، ج 1، ص260 از ابا عبد الله علیه السلام [امام] جعفر صادق به دروغ به او نسبت داده و میگوید: من نمیدانم. ـ ببینید او خود علم غیب را از خود در باره آنچه در آسمانها و زمین و بهشت و جهنم و در عالم کون و مکان میگذرد نفی میکند. این روایت در باب علم ائمه به عالم کون و مکان و این که هیچ چیز بر آنان مخفى نیست ذکر شده است.
همچنین در این کتاب ج 25، ص 248، میخوانیم از سدیر روایت شده که گفت: من و ابو بصیر و یحیاى بزّار و داود بن کثیر در مجلس ابا عبد الله امام صادق بودیم که آن حضرت در حالی که غضبناک بود به سوی ما آمد و چون در جای خود نشست فرمود: شگفت است از مردمی که میپندارند ما غیب میدانیم!! کسی جز خدای عزوجل غیب نمیداند. من میخواستم فلان کنیزم را بزنم، او از من گریخت و من ندانستم که در کدام اطاق منزل پنهان شده است.
پس کتاب کافی علی رغم جایگاه و منزلت و شأنی که نزد شیعه دارد، اما شامل بسیاری از امور متناقض و متعارض میشود...
دکتر الهاشمی: وقتتان تمام شد.
تذکر!
(به زودی در آخر مناظره شب چهارم به حذف و تقطیع و تحریفهایی که در کلام ابو شوارب راجع به روایات متعارض کافی وجود دارد اشاره خواهیم نمود.)
ابو شوارب: فقط 30 ثانیه به من وقت بدهید.
تقریباً تمام اخباری که شیخ قزوینی [جناب دکتر حسینی قزوینی] از مصادر اهل سنت نقل کردند در حقیقت در آن کتابها به عنوان ردّ ذکر شده است. [یعنی به ادعا و زعم ابوالشوارب در هیچ یک از این کتابها این روایات به عنوان روایات مورد قبول صاحب کتاب نیامدهاند] همانگونه که این سخن را برادرمان شیخ حسن [الحسینی] در ردّ مطلب نقل شده از کتاب شهرستانی یعنی: الملل و النحل نقل کردند.
همچنین، ابن تیمیه هم در مقام ردّ بر علامه حلی در کتابش «منهاج الکرامة فی منهاج السنة» آن مطلب را آورده است، یعنی او هم بر اساس زعم و گمان علامه حلی در منهاج الکرامه مطلبی را ذکر میکند و بعد رد میکند، پس آمدن روایتی در کتابهای اهل سنت دلیل بر این نیست که این گروه از علماء به این روایات استشهاد و یا اعتراف نمودهاند.
تذکر!
( هر کس به کتاب ابن تیمیه مراجعه کند مییابد که حقیقت و مقصود ابن تیمیه چیست. و متوجه میشود که روایات صحیحی هستند که امکان رد آنها وجود ندارد و از این جهت حاضران در مناظره به این جواب عجیب و غریب پناه بردهاند. میتوانید این عبارت را در کتاب ابن تیمیه ببینید: «وهو ان عمر کبس البیت لینظر هل فیه شیء من مال الله !!!)
اولاً: کتاب مصنف ابن أبی شیبه روایات صحیح را ذکر نمیکند، و در این کتاب فقط احادیث را ذکر نمیکند، بلکه در آن احادیث و آثار صحیحه و حسنه و ضعیفه آمده است.
ثانیاً: همچنین این خبر اگر در کتاب مصنف ابن ابی شیبه هم صحیح باشد به این مطلب اشارهای ندارد که این واقعه دیر یا زود به وقوع میپیوندد، بلکه در آن کتاب فقط اشاره به تهدید سوزاندن [خانه حضرت زهراء] دارد.
ثالثاً: نکته بسیار مهم دیگر این است که راوی اصلی این خبر یعنی: اسلم، غلام عمر بن خطاب، خود شاهد واقعه نبوده است؛ چون عمر بن خطاب او را به مکه فرستاده بوده است. یعنی: او وقت بیعت ابوبکر و وقت نزاع بر سر ماجرای فدک در مکه بوده است.
دکتر الهاشمی: آقای [دکتر حسینی] قزوینی بفرمایید!
جناب دکتر حسینی قزوینی: از جناب دکتر ابو شوارب تشکر میکنم؛ لکن این تعبیر او که مطالب ذکر شده در کتابهای اهل سنت را اباطیلی بیش نمیداند ادعایی بدون دلیل است و از ایشان میخواهیم که برای ما بیان کند که این اباطیل چیست؟
یکی از علمای اهل سنت در زمان حاضر که اسمشان محمد حسنین هیکل است و از بزرگان علمای مصر است در کتابش «الصدیق أبو بکر» ص 65، میگوید: «فبلغ أبا بکر وعمر اجتماعهم بدار فاطمة فاتیا فی جماعة حتى هجموا على الدار...».
به عمر و ابوبکر خبر رسید که مردم در کنار خانه فاطمه اجتماع کردهاند از اینرو آندو نفر هم آمدند تا آنجا که به خانه هجوم بردند...
همچنین عبد الفتاح عبد المقصود که از بزرگان علمای اهل سنت در مصر و از معاصرین هستند، در کتاب خود میگوید: «إن عمر قال: والذی نفسی بیده لیخرجن أو لأحرقنها على من فیها ... قالت طائفة خافت الله ورعت الرسول فی عقبه: یا أبا حفص إن فیها فاطمة فقال لا أبالی، وهل على ألسنة الناس عقال تمنعها من أن تروی قصة حطب أمر به ابن الخطاب فأحاط بدار فاطمة وفیها علی وصحبه لیکونوا عدة الإقناع أو عدة الایقاع»
عمر گفت: قسم به آن خدایی که جانم در دست اوست، باید آنها از خانه خارج شوند و الاّ خانه را با همه ساکنانش به آتش میکشم. گروهی که از خدا میترسیدند و حرمت پیامبر را در نسل او نگه داشته بودند، گفتند: ای أبا حفص! فاطمه در این خانه است. و او فریاد زد: باکی ندارم! مگر دهان مردم بسته و بر زبانها قفل زده شده است که داستان هیزم را بازگو نکنند؟ قصه هیزمی که عمر بن خطاب، دستور داده بود که درب خانه فاطمه جمع کنند.
آری! زاده خطاب اطراف خانه را که علی و اصحابش در آن بودند محاصره کرد تا به این وسیله یا آنان را قانع سازد و یا بر آنان بتازد!
آری! این عبارات را حتى برادران اهل سنت معاصر نیز نقل نمودهاند.
در رابطه با عباراتی که شب گذشته و نیز امشب توسط دکتر الهاشمی راجع به کتاب سلیم بن قیس بیان شد و گفته شد: این کتاب جعلی و دروغ است و حتى نزد علمای شیعه اعتباری ندارد، باید عرض کنم:
همه علمای شیعه بر این عقیدهاند: که کتاب سلیم بن قیس کتاب معتبری است.
شیخ نعمانی در کتابش «الغیبه» ص 102، میگوید: کتاب سلیم از اصولی است که شیعه به آن مراجعه کرده و به آن اعتماد مینمایند.
سید بن طاووس در کتابش تحریر طاووسی، ص 136، میگوید: خود این کتاب شهادت به صحت و ارزش آن میدهد.
علامه حلی در کتابش خلاصة الأقوال، ص 83 ، حدیث شماره یک میگوید: نظر من در باره سلیم و کتاب او این است که خود سلیم بن قیس را معتبر بدانیم؛ ولی در باره مطالب وارد شده در کتابش توقف نماییم.
علامه مجلسی، شیخ حرّ عاملی، محقق مامقانی، آیة الله خوئی میگویند: راوی کتاب سلیم ثقه و جلیل و .... است.
دکتر الهاشمی: ببخشید! یک لحظه! یک لحظه! پس به نظر شما کتاب سلیم بن قیس عامری کتاب مورد اعتمادی نزد شیعه به حساب میآید. در حالی که در این کتاب بعضی از مطالب عجیب که به زودی نمونههایی از آن را برایتان نقل خواهم کرد وجود دارد.
دکتر حسینی قزوینی: اما به اعتقاد من ـ به عنوان شخصی که مدت 20 سال است که در حوزه و دانشگاه در موضوع علم رجال تدریس نموده و به عنوان یکی از متخصصین علم رجال و درایه شناخته میشوم و حتى کتاب «المدخل إلى علم الرجال والدرایه» اینجانب، به عنوان کتاب درسی حوزه و دانشگاه به حساب میآید، باید بگویم:
عقیده شخصی من این است: که کتاب سلیم بن قیس همانگونه که آیة الله خوئی هم فرمودهاند: ما نمیدانیم که آیا این کتابی که امروز به عنوان کتاب سلیم بن قیس در دسترس ماست همان کتابی است که سلیم بن قیس آن را به ابان بن ابی ایّاش داده است یا نه؟
و آیا با مرور زمان چیزی به آن اضافه و یا کم شده است یا نه؟
ولی ما اینقدر میدانیم که اصل آن کتابی که از سلیم بن قیس به أبان بن ابی ایّاش رسیده است کتاب معتبری است.
دکتر الهاشمی: جناب شیخ [دکتر حسینی] قزوینی یک لحظه به من گوش بدهید! الآن نوبت شیخ الخزاعی است.
باور کنید اینجا یعنی: در انگلیس، مملکت عدالت و آزادی و دموکراسی وقتی مردم در برابر قاضی محکمه میایستند و ثابت میشود که مصدر و منبعی که از آن خبری را گرفتهاند مورد شک و شبهه بوده است، مطلقاً به او اعتماد نکرده و او را طرد میکنند و اگر شاهد یک بار دروغ بگوید و بفهمند که او فقط یک بار، دو روایت مختلف ولی در موضوع واحد نقل کرده است او را حذف و طرد میکنند. یعنی: امکان ندارد که در انگلیس قضیهای اینگونه پیدا کنید.
خدا بهتر میداند که در بعضی از کشورهای عربی چه بسیارند محکمههایی که بر اساس مزاج فلان رئیس و یا فلان مسؤول حکم صادر میکنند.
اما در کشورهای دموکراتیک وقتی شما میگویی: این عقیده من در این کتاب است و این جمله را در برابر یک قاضی کشور انگلیس بیان میکنی، دیگر نمیتوانی با این کتاب علیه کس دیگری همچون شیخ الخزاعی یا دکتر الهاشمی استناد کنی. [چون این نظر شخصی شماست و برای خودتان محترم است] تا چه رسد که بخواهی با این جملات علیه کسی استناد کنی که باعث تابش نور اسلام به سرزمینت شده است [منظور: عمر بن خطاب است] و در این راه با توفیق الهی روبرو بوده است.
تذکر!
(کسی که به کلمات جناب دکتر حسینی قزوینی دقت کند در مییابد، آنچه که ایشان در باره کتاب سلیم بن قیس بیان نمودند، در حقیقت در ردّ ادعاهای اهل سنت بود؛ و ما نمیدانیم چرا دکتر الهاشمی این کلمات را گفته و به سایر روایات جناب دکتر حسینی قزوینی در موضوع مورد بحث اصلا اشارهای هم نمیکند)
جناب سید میهمان! [منظور: جناب دکتر حسینی قزوینی است] که خداوند شما را حفظ کرده و از شما خشنود گردد! عمر بن خطاب کسی است که فقط به انتقال اسلام به سرزمین فارس اکتفاء نکرد، بلکه آن را به سرزمین الخزاعی (عراق) و بعد از آن به شام، و بعد از آن بیت المقدس و از آنجا به لیبی صادر کرد.
آیا شنیدهاید که حضرت مسیح علیه السلام فرموده است: از محصول و میوه هر چیز میتوانید آن را بشناسید. آیا میدانید که انگور از خار برداشت نمیشود و خار در انگور به عمل نمیآید؟ به همین علت اگر این شخص [عمر]، قاتل فاطمه [سلام الله علیها] میبود آیا مردم او را دوست میداشتند؟ همه این محبت از سوی مردمی که به دست او اسلام آوردند او را به خدا مقرّب میسازد و یک میلیارد بشر به او محبت میورزند و خداوند به دست او کشورها را فتح نمود.
تذکر!
(اگر کشورگشایی بدون نشر فرهنگ اسلام سبب تقرب به خداوند شود، پس باید امثال کوروش و چنگیزخان و غیر اینها که فتوحات بیشتری داشتند، به خداوند نزدیکتر باشند.
و اگر ارزش فتوحات به نشر اسلام در این سرزمینها باشد از برادران اهل سنت سؤال میکنیم آیا خلیفه در این سرزمینها اسلام را نشر داد؟ و اگر چنین انتشاری در سرزمینهای دیگر داشت چرا سیره و روش عملی خود او بر خلاف روح اسلام بود؟! شما خودتان در کتابهایتان گفتهاید: عمر اولین کسی بود که بین عرب و عجم فرق گذاشت. او اولین کسی بود که عرب را از ازدواج با غیر عرب منع کرد. و نیز غیر عرب را از تصدی پست و منصب بلند پایه منع نمود. و او اولین کسی بود که بین مردم در سهامشان از بیت المال فرق گذارد. آیا این امور مخالف با سخن خداوند متعال در قرآن نیست که فرمود: «إن أکرمکم عند الله أتقاکم» (با ارزشترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست) و سخن رسول خدا که فرمود: «لا فخر للعرب على العجم ولا للعجم على العرب إلا بالزهد والتقوی.» ( هیچ فخری از عرب بر عجم، و از عجم بر عرب نیست مگر به زهد و تقوا)
و همینطور سخن عمر بن خطاب در حرام نمودن دو متعهای که در زمان رسول خدا حلال بود و تغییر در اذان و نماز و.... آیا مقصود و منظور او از این کارها نشر اسلام بود یا تغییر اسلام؟!!
چه اتفاقی در زمان خلفاء افتاده که زهری میگوید: أنس بن مالک را در دمشق ملاقات نمودم در حالی که به تنهایی نشسته بود و میگریست، به او گفتم: چه چیز تو را به گریه انداخته است؟ گفت: از تمام آنچه که یاد گرفته بودیم همین نماز باقی مانده بود که این هم ضایع شد. صحیح ترمذی، ج 3، ص 302 ـ جامع بیان العلم، ج 2، ص 244 ـ الزهد و الرقائق، ص 531.
بخاری، از عمران بن حصین روایت میکند: او با [حضرت] على [علیه السلام] در بصره نماز گذارد بعد از نماز گفت: این نماز مرا به یاد نمازهایی که با رسول خدا صلّی الله علیه وآله میخواندیم انداخت که هر بار که برمیخاست و مینشست الله اکبر میگفت. صحیح بخاری، ج 1، ص 190، ح784.)
آقای سید [دکتر حسینی] قزوینی! قبل از این که شیخ الخزاعی صحبت کنند به این عبارت دقت کنید و شما را به خدا قسم روی آن فکر کنید! آیا از شخصی که شما او را به قتل [حضرت] زهراء [سلام الله علیها] متهم میکنید چنین سخنی از او صادر میشود؟ او در حالی که سعد ابن أبی وقاص را به عنوان فرمانده سپاه برای آزاد سازی منطقه شرقی سرزمین عربی و اسلامی از حکومت دیکتاتوری ظالمانه امر میکند، میگوید: (جناب دکتر ابو شوارب خوب به این جمله دقت کنید! این از نصوص عجیب و منحصر به فرد در تاریخ امت اسلام است.)
عمر بن خطاب که از طرف برادران شیعه ما متهم به تهمت بزرگی گردیده است، تا این لحظه حتی یک دلیل مشخص برای اثبات ادعای خود نه از فاطمه زهراء و نه از علی بن ابی طالب نیاوردهاند.
این شخص [عمر بن خطاب] که سعد [ابن ابی وقاص] را به عنوان فرمانده انتخاب کرده و به سرزمین شما [ایران] میفرستد تا آنجا را آزاد سازد، و عراقیها را برای آزادی از دیکتاتوری یاری برساند به سعد میگوید: ای سعد! فرزندان وهیب به سعادت رسیدند. اگر به تو لقب دایی و همنشین رسول خدا صلى الله علیه [وآله] وسلم دادند مبادا چیزی در درونت خلجان کرده و مغرور گردی! ای سعد! تیر بیانداز. پدر و مادرم فدایت.
الهاشمی: در جنگ اُحد وقتی نبرد شدت یافت و مشرکان به رسول خدا صلى الله علیه [وآله] وسلم نزدیک شدند و سعد هم از کسانی بود که مقاومت ورزیده بود و به محافظت از پیامبر مشغول بود رسول خدا صلی الله علیه [وآله] وسلّم به او میفرماید: ای سعد! پدر و مادرم فدای تو باد.
آری! خداوند عز وجل هیچ عمل نیک و بدی را بی پاداش نگذارده و جزا میدهد.
آقای [جناب دکتر] حسینی و همه منتسبین به اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم خوب گوش کنید! و این کلام بسیار مهم را بشنوید!
آن حضرت در حالی که این حدیث به او وحی شده است به قریش و سعد و بنی هاشم میفرماید: بین هیچ کس نسب و حسبی باعث ارج و قرب نمیشود مگر به طاعت و بندگی خداوند.
یکی از حاضران در برنامه: الله اکبر!
الهاشمی روایت را تکمیل کرده و میگوید: پس مردم، از فقیر و غنیشان در مقابل خداوند یکسان و برابرند. خداوند پروردگار همه، و همه بندگان پروردگارند. و فقط در عاقبت به خیری از یکدیگر فضیلت مییابند.
آیا با حضور در مراسم عزاداری فضیلت پیدا میکنند؟ نه! با زیارت قبر سیده نفیسه [در مصر] فضیلت پیدا میکنند؟ هرگز! با پول و ثروت فراوان؟ هرگز! با کاخ و قصرهای بزرگ؟ با ندبه و لطمه و سینه خیز رفتن؟
نه، بلکه فقط با طاعت و بندگی.
تذکر!
(الهاشمی سعی دارد با این مطالب و روایتی که [با آن همه شور و هیاهو که انگار کشف جدیدی کرده است] هیچ ارتباطی با موضوع بحث نداشت، تأییدی برای مذهب خود آورده و مردم را ضد شیعه تحریک نماید. اما غافل از اینکه با این مطالب بر ضرر اعتقادات خودشان در عدالت صحابه و قداست آنها سخن به میان آورده؛ چون کلام عمر دلالت میکند که هیچ فرقی بین صحابه و غیر صحابه نیست. و همه مردم در برابر خداوند یکسانند مگر به عمل صالح و تقوا)
پس به آن چیزی که از سوی پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله از زمان بعثت تا رحلتش ما را به آن امر نموده است بنگرید! و به آن عمل نمایید!
الهاشمی: دیشب گفتند: این شخص [عمر] خواسته است تا از پیامبر اکرم در جنگهای احد و بدر انتقام بگیرد.
آن حضرت به سعد میفرماید: اگر خواستی در آزادی خود و دیگر ملتهایی که برای آزادی آنها رهسپار میشوی سهمی داشته باشی خود را به آنچه پیامبر اکرم تو را امر مینماید ملزم ساز! یعنی: به نجات، به هدایت، و به صراط مستقیم.
اگر میخواهید عملتان از بین نرفته و از زیانکاران نباشید این موعظه مرا گوش کنید!!!
تذکر!
(این روایتی که الهاشمی به آن استناد مینماید [و فرصت زیادی از برنامه را به آن اختصاص داده است] از روی کمی بضاعت و توشه علمی او نشأت گرفته است. چون این روایت را طبری با سند بسیار ضعیف نقل نموده است؛ چون طبری میگوید: سری از شعیب از سیف از محمد و طلحه نقل میکند... تاریخ طبری، ج 3، ص 4. و واضح است که روایت از سیف بن عمر که تمام علماء بر تضعیف او اجماع دارند روایت را از درجه اعتبار ساقط میکند، البته در سند این روایت اشخاص ضعیف دیگری نیز هستند که روایت را از حیث سند ضعیف و از درجه اعتبار ساقط میسازد.
خداوند از عمر بن خطاب راضی شود. از تو معذرت میخواهم ای آقا و سید من، ای عمر! از اینکه ما تو را در شبکهای که متعلق به خودتان است در معرض اتهام قرار دادهایم، پوزش میطلبم! ولی میدانم طرح این قضایا بهتر از این است که این مطالب طرح نشود و فتنه همچنان باقی بماند. فتنهای که دیشب [آقای شیخ] محمد الخزاعی نیز آن را لعن و نفرین نمود و به مطلبی اشاره نمود که من به ایشان توضیح دادم چرا شبکه المستقله این مطالب خزنده را در این شبکه طرح میکند؟ حتماً خود ایشان در مجالس عزاداری شرکت کردهاند و یا دو هفته قبل در یکی از شبکههای ماهوارهای دیدهاند که چگونه عمر و ابوبکر همنشین رسول خدا صلى الله علیه [وآله] وسلم را مورد دشنام قرار میدهند، و دیدهاند که چگونه به فرزندان کوچک خود آموزش میدهند که آندو را دشنام دهند. من در اینجا در کامپیوتری که دارم فرزند ایرانی خردسالی را دارم که سنّش بیش از نه سال نیست، ولی سینهای مملوّ از حقد و کینه به صحابه پیامبر دارد؛ و در حالی که مردم پیرامون او را گرفتهاند مشغول بیان ماجراهایی است که برای [حضرت] زهراء به وقوع پیوسته است.
ای آقا و سید من! ای عمر بن خطاب! ای آقا و سید من! ای ابوبکر! ای همنشین رسول خدا در غار!
[شیخ] الخزاعی: آیا عمر و ابوبکر کلام تو را میشنوند؟ و به تو گوش میدهند؟...
الهاشمی: من ادیب بوده و به نحو مجازی که ادباء سخن گفتهاند سخن میگویم. ای آقا و سید من! ای همنشین رسول خدا در غار! آنچه که ما انجام میدهیم برای از بین بردن فتنه است؛ تا اهل فتنه از ترویج فتنه خودداری کرده و اعمالشان برای مردم آشکار شود؛ اگرچه بین آنها هنوز کسانی هستند که مقدار حیایی برایشان باقی مانده تا از گفتن این مطالب در باره تو و دوستت [عمر] خودداری کنند.
تذکر!
(به سخنان الهاشمی دقت کنید! ببینید چگونه به شیعه اهانت میکند و آنها را اهل فتنه معرفی میکند. آیا بیش از این اهانت و دشنام نسبت به شیعه امکان دارد؟!)
و اگر آنها این کار را نمیکنند، لا اقل ما به سهم خود حق را بیان کرده تا مردم آن را بفهمند و مبغضان و متعصبان را بشناسند. و بدانند که دین اسلام دین محبت است نه دین خون و خونخواهی، و دین تسامح و تساهل است نه دین حقد و کینه، و دین عفو است که پیامبر آن، در روز فتح مکه و آزادسازی آن به ساکنان مکه فرمود: بروید که شما آزادید! ببینید: چهقدر این دین با آن دین، تفاوت میکند؟ کجاست آن نصوص عجیب و غریبی که میگوید: اگر عمر را لعن نکنی خود ملعون هستی؟ و اگر در لعن او تردید کنی خود ملعون هستی؟!
تذکر!
(عجیب است از الهاشمی که عمر را همچون زندگان صدا میکند و بعد از اشکال به او در برنامه فقط با توجیه ادیب بودن، و مجازی بودن، سعی در فرار از اشکال دارد و حال آنکه شیعه را به طور مطلق و به خاطر اعتقاد به اینکه رسول خدا صلى الله علیه وآله و علی بن أبی طالب علیه السلام و ائمه علیهم السلام زنده هستند و همچون شهداء نزد خداوند روزی میخورند تکفیر میکنند، ولی خود در برابر میلیونها بیننده در سراسر دنیا با ابوبکر و عمر سخن گفته و مناجات میکنند!!!
و ای کاش الهاشمی مشخص میکرد چه کسی گفته است: اگر عمر را لعن نکنی تو خود ملعون هستی؟ یا آن روایت در کدام کتاب آمده و بر فرض وجود چنین روایتی آیا آن روایت نزد شیعه صحیح است یا خیر؟ و آیا ...؟
و حتی اگر روایت ضعیفی در این باره وجود میداشت آیا وی مجوز شرعی برای استدلال علیه تمام شیعه با یک روایت ضعیف دارد؟ و آیا عقل این رویه را میپذیرد؟!!)
کجای این ماجرا [هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها] با شجاعت آقای قهرمان و شجاع ما علی بن ابی طالب مناسبت دارد که در زندگی خود همواره بر دیگران مسلط بود، و در جنگها، صحابه همراه او به جنگ با دشمن میرفتند، و او برای دشمن تهدید محسوب میشد و با آنها سخن میگفت و به امور آنها و امور همسرش رسیدگی میکرد.
گویا این شخص آن کسی نیست که شب هجرت و در جنگ اُحد و خیبر و در همه مواقع خطر، با گرفتن جان در کف دست خود رسول خدا صلّی الله علیه [وآله] وسلّم را یاری رساند.
تذکر!
(چرا دکتر الهاشمی جنگهای امیر المؤمنین علی علیه السلام با عایشه و طلحه و زبیر و معاویه را مثال نمیزند و به اینوسیله جدال بین او و ابوبکر و عمر را کذب و دروغ میشمارد؟ آیا قتال و نبرد با آنها نیز دروغ و کذب است؟
اگر شجاعت و قهرمانی علی بن ابی طالب را ملاک قرار میدهید چرا آن حضرت با همان شجاعت و قهرمانی هرگز در فتوحات ابوبکر و عمر شرکت نکرد؟ یا اینکه میخواهند ادعاء کنند ـ نستجیر بالله ـ آن حضرت شجاعتش را بعد از رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم از دست داده بود؟!!)
آقایان! ای صحابه پیامبر اکرم صلى الله علیه [وآله] وسلم! تنها تلاش ما از بین بردن فتنه و گسترش فرهنگ تسامح و تساهل اسلامی بین مسلمانان و محدود ساختن فرهنگ خون و خونخواهی و حقد و کینه است.
من در هیچ امتی از دنیا ندیدهام که اینقدر خون و خونخواهی در دینشان باشد! از یهود سؤال کردم: آیا در دین شما خونخواهی شعارتان قرار گرفته است؟ گفتند: نه! چنین چیزی نیست.
از مسیحیان انگلستان سؤال کردم: آیا شما با چنین کاری به خدایتان تقرب میجویید؟ گفتند: هرگز! مسیح به سوی ما آمد تا ما را از این کارها رهایی بخشد....
بسیار خوب! پس چرا فقط نزد ما مسلمانان و در اسلام خدا را در حقد و کینه و بر سر و کله هم زدن میبینیم و... و همواره صدای خون خواهیمان بلند است؟ چرا؟!
تذکر!
(نمیدانیم طبق آماری که دولتها میدهند که بیش از هشتاد درصد از گشتهشدگان بی گناه در جنگ عراق که توسط غرب و اروپا آغاز شده است از شیعیان هستند، آیا اینان به دست خود شیعیان کشته میشوند؟! و همینطور در کشور افغانستان...
آیا طرح و انتشار اینگونه مطالب در مثل این شبکه بهترین نمونه حقد و کینه و تنفر و خونخواهی نیست؟ آیا اموالی که الهاشمی آن را از مصادر شناخته شده تقاضا میکند آتش حقد و کینه را و خونخواهی را برنمیانگیزد؟ و آیا برگزاری مراسم عزاداری برای دختر رسول خدا و برای نوه آن حضرت خونخواهی برای اوست، یا احترام و بزرگداشت آن حضرت؟)
تا کی؟! ای علماء از خدا بترسید! ای مدعیان علم در سراسر دنیا از خدا بترسید و تقوا داشته باشید! به کتابهایی که نزدتان هست بنگرید که هر دروغگویی کتابی نوشته و در جلدی قرار داده و ما به آن اعتقاد پیدا کرده و احتجاج مینماییم؟
و اما اشکالات شیخ محمد الخزاعی بر سخنان آقای [جناب دکتر حسینی] قزوینی بفرمایید!
الخزاعی: بسم الله الرحمن الرحیم
به تمام ملت عزیز عراق و همه برادران عزیز بیینده عرب و مسلمانم در شبکه المستقله سلام عرض میکنم.
و به جناب سید [دکتر حسینی] قزوینی سلام عرض کرده و از ایشان که به عنوان متخصص این موضوع، که قضیه بسیار مهمی هم هست دعوت این شبکه را اجابت نمودند تشکر و قدردانی میکنم.
من از ابتدا هم گفتم: این علوم در حوزه تخصص من نیست؛ ولی با این وجود آمدم؛ حال نتیجه هرچه میخواهد باشد! و بر حسب معلومات و اطلاعاتی که جناب دکتر حسینی قزوینی بیان نمودند فقط دو مطلب فراموش شد [که من آنها را اضافه میکنم.]
اول: در کتاب «العقد الفرید» ج 4، ص 247 میگوید:
کسانی که از بیعت با ابوبکر سر پیچی نمودند علی و عباس و زبیر و سعد بن عباده بودند. علی و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند تا اینکه ابوبکر، عمر بن خطاب را به سوی آنها فرستاد تا آنها را از خانه فاطمه خارج سازد. و به او گفت: اگر آنها از این کار امتناع ورزیدند با آنها بجنگ! از اینرو عمر در حالی که همراه خود مقداری آتش داشت تا در صورت امتناع آنها، خانه را به آتش بکشد، به سوی خانه فاطمه آمد. تا اینکه با فاطمه برخورد کرد. فاطمه به او فرمود: ای فرزند خطاب! آیا آمدهای تا خانه ما را به آتش بکشی؟! عمر گفت: آری! مگر اینکه مانند دیگر مردم برای بیعت حاضر شوید! اینجا بود که علی از خانه خارج شد و با ابوبکر بیعت نمود.
ابو شوارب: یعنی در حقیقت اتفاقی نیافتاد.
الخزاعی: نه، هیچ اتفاقی نیافتاد.
دوم: درکتاب الإمامه والسیاسه از امام، فقیه، ابن محمد، عبد الله بن مسلم بن قتیبه دینوری روایت میکند.
میگوید: ابوبکر از گروهی که برای بیعت با او حاضر نشدهاند و نزد [حضرت] علی [علیه السلام] اجتماع کرده بودند جویا شد. از اینرو عمر را به سوی آنها فرستاد. او هم به سوی آنها آمد و در حالی که آنها در خانه علی [علیه السلام] جمع شده بودند را صدا زد. اما آنها از خارج شدن از خانه امتناع ورزیدند. از اینرو دستور داد تا هیزم بیاورند. عمر گفت: سوگند به خدایی که جان عمر به دست اوست. یا باید از خانه خارج شوید یا خانه را با همه ساکنانش به آتش میکشم. به او گفتند: ای أبا حفص! حتی اگر فاطمه در خانه باشد؟!! عمر گفت: حتی اگر فاطمه در خانه باشد. از اینرو همه برای بیعت خارج شدند مگر علی [علیه السلام] که در خانه ماند. علی [علیه السلام] گفت: به خداوند قسم یاد کردهام که از خانه خارج نشوم و لباس بر تن نکنم تا اینکه قرآن را جمع آوری نمایم.
برادران بییننده! روایات فراوانی هست که میگوید: آنها خانه را آتش زدند و روایاتی هم هست که میگوید...
الهاشمی: چه کسی خانه را آتش زد؟ شما به ما گفتید مشخص کردهاند...
الخزاعی: ببخشید! یک لحظه، یک لحظه.
الهاشمی:... روایاتی که شما دارید مشخص کردهاند، اول روایاتی که میگویند: خانه آتش زده شد را میآورم، البته با رعایت احتیاط تا موارد باطل و دروغ را ترویج نکرده باشیم.
الهاشمی: اجازه بدهید نکتهای را از آقای [دکتر حسینی] قزوینی بشنویم.
الخزاعی: اجازه بدهید کلام من به پایان برسد.
الهاشمی: مثل سایرین به شما 3 دقیقه دادم...
الخزاعی: به همه 3 دقیقه دادید ولی به من کمتر دادید.
الهاشمی: اجازه بدهید تا برادر [دکتر حسینی] قزوینی صحبت کنند... اجازه بدهید...
الخزاعی: برادران عزیزم! برادران! مشکل این شبکه این است که در این موضوع رعایت حقوق نمیشود و چون شبکه متعلق به خودشان است آقای الهاشمی به هر شکلی بخواهد صحبت میکند. این شبکه حق ما را رعایت نمیکند.
الهاشمی: یوسف! یوسف! [ الهاشمی که قصد در قطع سخنان الخزاعی و جناب دکتر حسینی قزوینی دارد با شلوغ کردن و صدازدن تهیه کننده برنامه او را به قطع برنامه فرامیخواند] الان یک فرصت تبلیغاتی سریع بدهید تا هیچکس فرصت پیدا نکند. در شبکه المستقله هم فرصت کامل میدهند و همه صحبت میکنند و همه بحث و مناقشه میکنند و یکی از بزرگترین رهبران جامعه بشریت را بدون دلیل متهم میکنند [ منظور: عمر است] آنوقت با این وجود مرا سرزنش میکنند. آقا یک فرصت بدهید.
تذکر!
(ببینید چگونه الهاشمی [با علمای شیعه] منفعلانه برخورد میکند. و کلام عالم شیعی را قطع میکند و اجازه نمیدهد تا سخنش را تمام کند، و چگونه میگوید: عمر بدون دلیل متهم شده است؟! آیا تا همینجا ادلهای که جناب دکتر حسینی قزوینی از کتابهای اهل سنت آوردند کفایت نمی کند؟!)
بر فرض که اینگونه هم باشد اولین کسی که آندو نفر را سب و دشنام نموده راویان موثق نزد اهل سنت بودهاند که اینروایات را نقل کردهاند و نیز دیگر علمای اهل سنت که از اینگروه تبعیت کرده و این روایات را در کتابهای خود آوردهاند مانند: ابن أبی شیبه و طبری و...
در حالی که اساساً این ادعاء حتی در نظر عوام نیز صحت ندارد تا چه رسد به علماء.
این ادعاء در هیچیک از کتابهای ذهبی در باره استاد خود نیامده، بلکه تنها کلامی که از ذهبی در باره جوینی آمده همان است که قبلاً جناب دکتر حسینی قزوینی از کتاب او تذکرة الحفاظ ج 4، ص 55 بیان فرمودند.
این ادعاء را زرکلی از علمای معاصر اهل سنت در کتابش - الأعلام- بدون اینکه دلیلی بیاورد به ذهبی نسبت داده است.
بر فرض که جوینی متهم به حاطب لیل بودن باشد، معنای حاطب لیل آنگونه که الحسینی گفت، این نیست که روایت جعلی نقل میکرده است، چون اگر معنایش این بود باید در باره صاحبان صحاح سته نیز همین را بگوید، چون آنها نیز از جاعلان، روایت نقل کردهاند، و یا بگوید: از ناقلان روایات جعلی، روایت نمودهاند، چون ابن جریج اموی از بزرگان اهل سنت و از مشایخ ارباب صحاح سته حاطب لیل بوده است [و در صحاح سته از او نیز روایت نقل کردهاند]:
از مالک بن أنس روایت شده است که ابن جریج حاطب لیل بوده است.
تهذیب الکمال، ج 18، ص 349.
پس نتیجه میگیریم: که معنای حاطب لیل این است که گاهی روایاتی جمع میکرده که سند نداشته، و این منافی با این مطلب نیست که روایات صحیح هم روایت کرده باشد.
دکتر ابو شوارب ادعاء نمود که کلام امیر المؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه دلالت بر هجوم ندارد!!! و ما به پاسخ او در خلال مباحث بالا اشاره کردیم.
اصل روایت با بیان آن قسمتی که دکتر ابو شوارب حذف نموده بود به این شرح است:
سدیر گوید: من و ابو بصیر و یحیاى بزاز و داود بن کثیر در مجلس نشسته بودیم که امام صادق علیه السلام با حالت خشم وارد شد، چون در مکان خویش قرار گرفت فرمود: شگفت است از مردمى که گمان میکنند ما غیب میدانیم!! کسى جز خداى عز و جل غیب نمیداند. من میخواستم فلان کنیزم را بزنم، او از من گریخت و من ندانستم که در کدام اطاق منزل پنهان شده است.
سدیر گوید: چون حضرت از مجلس برخاست و به منزلش رفت، من و ابو بصیر و میسر، خدمتش رفتیم و عرض کردیم: قربانت گردیم، آنچه در باره کنیزت فرمودى، شنیدیم و ما میدانیم که شما علم زیادى دارید و علم غیب را به شما نسبت ندهیم. فرمود: اى سدیر! مگر تو قرآن نمیخوانى؟ عرض کردم: چرا! فرمود: در آنچه از کتاب خداى- عز و جل- خواندهاى؟ این آیه (40 سوره نمل) را دیدهاى؟ «مردی که به کتاب دانشى داشت؛ گفت: من آن را پیش از آنکه چشم بر هم زنى نزد تو آورم» عرض کردم: قربانت گردم، این آیه را خواندهام. فرمود: آن مرد را شناختى و فهمیدى چه اندازه از علم کتاب نزد او بود؟ عرض کردم: شما به من خبر دهید. فرمود: به اندازه یک قطره آب نسبت به دریاست. عرض کردم: قربانت گردم، چه کم!! فرمود: اى سدیر! چه بسیار است آن مقدارى که خداى عزوجل نسبت داده است به علمى که اکنون به تو خبر میدهم.
اى سدیر! باز در آنچه از کتاب خداى عز و جل خواندهاى این آیه (43 سوره رعد) را دیدهاى؟
«بگو (اى محمد) گواه بودن خدا و کسى که علم کتاب نزد اوست میان من و شما بس است» عرض کردم: قربانت گردم، این آیه را هم خواندهام. فرمود: آیا کسى که تمام علم کتاب را میداند بافهمتر است یا کسى که بعضى از آن را میداند؟ عرض کردم: کسى که تمام علم کتاب را میداند آنگاه حضرت با دست، اشارهای به سینهاش نمود و فرمود: به خدا تمام علم کتاب نزد ماست، به خدا تمام علم کتاب نزد ماست.
الکافی، ج 1، ص 257.
دکتر ابو شوارب در این برنامه گفت: این روایت دلالت بر هجوم نمیکند ولی ما از او سؤال میکنیم: آیا همین جمله برای اثبات جرم عمر از سوی شیعه کفایت نمیکند؟
آیا اراده عمر بر هجوم به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها و ترساندن آنها، که در این روایت قطعی است برای ردّ ادعای شما مبنی بر محبت عمر با اهل بیت و اثبات ادعای شیعه کافی نیست؟
این ادعاها را جناب دکتر قزوینی در قسمتهای آینده پاسخ میدهند.
بسیاری از برادران اهل سنت از جمله برادر هاشمی را میبینیم که برای مبرّا نمودن عمر از تهمتها به این نکته استناد میکنند که عمر در فتوحات اسلامی و کشورگشاییها نقش مهمی داشته است...
حال ما از آنها سؤال میکنیم: آیا به زعم شما که دولت شیعه صفوی را متهم به کفر و زندقه میکنید فتوحات این دولت به اسم اسلام بود یا نه؟ و یا اینکه صرف ادعایی بود که برای فتوحات و کشور گشایی و تسلط بر آنها صورت میگرفت؟
اضافه بر این که ما درکتابهای اهل سنت میبینیم که پیرامون این فتوحات نوشتهاند که صرفاً به خاطر جمع آوری غنائم و به دست آوردن کنیزها بود و... همانگونه که این مطالب را قبلاً از طریق اینترنت در سایت مؤسسه قرار دادهایم.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
دستتون درد نکنه.
بسم الله الرحمن الرحیم
به اطلاع میرسانیم که اقای حسن جلالیان (استاد طب اب درمانی) و مولف دو عنوان کتاب در خصوص اهل سنت ( یک سوال ) و (برهان) که درتابستان ۸۹ چاپ شده اند در مورخه ۲۷/ ۷ /۸۹ با جناب استاد آقای مولوی عبدالمجید مرادزهی در منزل ایشان در زاهدان مناظره داشتند و در ادامه استاد جلالیان جناب آقای مولوی عبدالمجید مرادزهی را در تاریخهای ۲/۸/۸۹ و ۴/۸/۸۹ و ۶/۸/۸۹ (سه مرتبه) دعوت به مناظره در حضور دانشجویان دانشگاه سیستان و بلوچستان و با موضوعیت )روش ومنش حضرت فاطمه سلام الله علیها با شیخین بعد از رحلت پیامبرصلوات الله علیه) نمودند که از سوی جناب آقای مولوی عبدالمجید مرادزهی استاد حوزه دارلعلوم مسجد مکی زاهدان جوابی داده نشد و در نهایت آقای مولوی مراد زهی طی پیامی به استاد جلالیان عنوان نمودند که شروطی برای مناظره دارند و اگر این شروط پذیرفته شدند مناظره را میپذیرند و جناب استاد جلالیان نیز از تاریخ ۷/۸/۸۹ به بعد طی چندین پیام از جناب آقای مولوی عبدالمجید مرادزهی درخواست نمودند تا شروطشان را بفرمایند اما تاکنون جناب مولوی عبدالمجید مرادزهی شروطشان برای مناظره با استاد جلالیان را اعلام نکرده اند . ضمنا متن نامه استاد جلالیان با عنوان ( غضب و خشنودی حضرت فاطمه سلام الله علیها معیار تشخیص حق وباطل ) در مورخه ۸۹/۸/۴ در چهار صفحه به تعداد یکهزار نسخه در دانشگاه سیستان و بلوچستان ) خوابگاههای دانشکده ادبیات ( به انضمام )کتاب یک سوال( و )کتاب برهان( توسط دوستان ایشان توزیع شد .
برای آشنایی با استاد حسن جلالیان می توانید به آدرس وب سایت شفاگر (طب آب درمانی ) http://www.shafagar.com مراجعه نمائید .
با احترام وتشکر
۱۲/۸/۸۹
بسم الله الرحمن الرحیم
اَعوذِ بِالله من الشیطان الرجیم
اِنَّ الَّذیْنَ یُؤذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَةِ وَ اَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهْیناً.
سوره احزاب آیه ۵۷
آنها که خدا و پیامبرش را آزار می دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته و برای آنها عذاب خوار کننده ای آماده کرده است.
غضب و خشنودی حضرت فاطمه سلام الله علیها معیار تشخیص حق و باطل
تحقیق پیرامون شخصیت و فضائل برجسته حضرت فاطمه سلام الله علیها و چگونگی رفتارش با شیخین برهانی است برای قلوب حق پذیر، آنانی که بدور از تعصب و لجاجت بدنبال حقیقتند و هر گاه به حق رسیدند آن را با تمام وجود پذیرا می شوند.
ابتداً با استناد به کتب معتبر اهل سنت یعنی صحیحین (مسلم و بخاری) چند حدیث در خصوص آن بانوی مکرم می آوریم (گرچه فضائل حضرت فاطمه سلام الله علیها منحصر به این چند حدیث نمی شود).
۶ حدیث درباره حضرت فاطمه سلام الله علیها
۱- قال رسول الله صلی الله علیه و سلم:
اِنَّ الله یغضب لغضبک یا فاطمه و یرضی لرضاک
مستدرک علی الصحیحین (مستدرک حاکم نیشابوری) ج ۳ ص ۱۵۳
ای فاطمه خدا غضب می کند به غضب تو و خشنود می شود به خشنودی تو.
۲- قال رسول الله صلی الله علیه و سلم:
فاطِمَةُ بَضْعَةُ مِنِّی ، فَمَنْ اَغْضَبَها اَغْضَبَنیِ
صحیح بخاری- کتاب فضائل اصحاب النبی (المناقب) باب مناقب – مناقب فاطمه حدیث ۳۷۶۷
فاطمه پاره تن من است، پس هر کس او را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است.
۳- قال رسول الله صلی الله علیه و سلم:
فاطِمَةُ بَضْعَةُ مِنِّی، یُوذِینی ماآذاها
فاطمه پاره تن من است، هر که او را بیازارد مرا آزرده کرده است.
صحیح مسلم – کتاب فضائل الصحابه – باب فضائل فاطمه حدیث ۲۴۴۹
۴- قال رسول الله صلی الله علیه و سلم:
فاطِمةُ سَیّدةُ نِساء اَهْلِ الجَّنةِ.
فاطمه سرور زنان بهشتی است.
صحیح بخاری- کتاب فضائل الصحاب النبی (المناقب)- باب مناقب- مناقب فاطمه حدیث ۳۷۶۷
۵- قال ام المومنین عائشه:
ما رأیتُ اَحَداً قَدْ اَصْدَق مِنْ فاطِمَه
کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم.
مجمع الزوائد هیثمی ج ۹ ص ۲۰۱
۶- قال ام المومنین عائشه:
ما رَأیْتُ اَفْضَلُ مِنْ فاطِمَةُ غَیْر اَبِیْها
ندیدم برتر از فاطمه غیر از پدرش
مجمع الزوائد هیثمی ج ۹ ص ۲۰۱
جمع بندی این ۶ حدیث:
۱- خشم فاطمه خشم خداست
۲- خشنودی فاطمه خشنودی خداست.
۳- فاطمه پاره تن پیامبر است.
۴- خشم فاطمه خشم پیامبر است.
۵- هر کس فاطمه را آزار دهد پیامبر را آزار داده است.
۶- فاطمه راستگوترین است.
۷- هیچ کس به فضیلت و برتری فاطمه نمی رسد جز پدرش.
حال که مقام و موقعیت وفضائل حضرت فاطمه سلام الله علیها روشن شد به چند حدیث در خصوص نحوه برخورد و رفتار حضرت فاطمه سلام الله علیها با جناب ابابکر که در صحیحین آمده توجه فرمائید:
حدیث اول:
…فَغَضََبتْ فاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و سلم)، فَهَجَرتْ اَبابَکر، فَلَمْ تَزَلْ مُهاجِرَتَهُ حَتَّی تُوُفَّیَتْ وَ عاشَتْ بَعْدَ رسول الله (صلی الله علیه وسلم) ستة اَشْهُرٍ….
(حدیث بعد از چند راوی می رسد به ام المومنین عایشه که خبری می دهد به)…. پس غضب (خشم ) کرد فاطمه دختر رسول خدا (ص) و روی برگردانید (قهر کرد) با ابابکر و این روی برگردانیدن (قهر کردن) ادامه داشت تا وفاتش و ۶ ماه زندگی کرد (فاطمه) بعد از رسول خدا (ص).
الف- صحیح بخاری- کتاب فرض الخمس – حدیث ۳۰۹۳
ب- صحیح مسلم – کتاب الجهاد و السیر – باب قول النبی صلی الله علیه و سلم. لا نورث… حدیث ۱۷۵۹
حدیث دوم:
(حدیث بعد از چند راوی می رسد به ام المومنین عایشه که خبر می دهد)
….. فَهَجَرتْهُ فَلَمْ تُکَلَّمهُ حَتّی تُوُفَّیَتْ وَ عاشَتْ بَعْدَ الَّنبیِ (صلی الله علیه وسلم) سِتَّةَ اَشْهُرٍ فَلَمّا تُوُفَّیتْ،دَفَنَها زَوْجُها عَلیٌ لَیْلاً، وَ لَمْ یُوذِنْ بِها اَبابَکْرٍ وَ صَلی عَلَیْها …..
….روی برگردانید (قهر کرد) فاطمه از ابابکر و با اوسخن نگفت تا وفاتش و ۶ ماه بعد از پیامبر (ص) زندگی کرد و بعد از وفاتش همسرش علی او را شبانه دفن کرد و برای نماز و دفن فاطمه ابابکر را خبر نکرد….
الف- صحیح بخاری – کتاب المغازی – باب غزوه خیبر- حدیث ۴۲۴۰ و ۴۲۴۱
ب- صحیح مسلم- کتاب الجهاد و السیر – باب ۱۶
(باب قول النبی صلی الله علیه و سلم، لانورث ما ترکنا فهو صدقه) حدیث ۱۷۵۹
حال به جمع بندی دو حدیث توجه فرمائید:
۱- خشم فاطمه از ابابکر
۲- روی برگرداندن (قهر ) فاطمه از ابابکر
۳- سخن نگفتن فاطمه با ابابکر تا وفاتش
۴- خبر نکردن ابابکر برای نماز و دفن فاطمه
۵- دفن شبانه فاطمه
حال که مقام و فضیلت حضرت فاطمه سلام الله علیها و نوع عملکرد و رفتار آن بانوی مکرم با استناد به کتب مهم و معتبر اهل سنت روشن گشت چند سوال قابل طرح است.
چند سوال؟
۱- آیا حضرت فاطمه مرگش به مرگ جاهلیت بوده است؟!!!
زیرا در صحیح مسلم حدیثی از پیامبر نقل شده که:
مَنْ خَلَعَ یَداً مِنّ طاعَةٍ لَقِیَ الله یَوْمَ الْقِیامَةِ لا حُجَّةَ لَهُ وَ مَنْ ماتَ وَ لَیْسَ فِی عُنُقهٍ بَیْعَةٌ ماتَ مِیْتَةٌ جاهِلَّیِةً.
صحیح مسلم- کتاب الاماره – باب وجوب ملازمه جماعه المسلمین عند ظهور الفتن و فی کل حال …. حدیث ۱۸۵۱
مضمون این روایت که از پیامبر (ص) وارد شده است این است که: هر کس بمیرد و در گردنش بیعت پیشوایی نباشد مرگش به مرگ جاهلیت است.
پس اگر این حدیث را که در صحیح مسلم آمده را بپذیریم و چگونگی روش و رفتار فاطمه را با توجه به آن دو حدیث قبلی در نظر بگیریم چه نتیجه ایی می توان گرفت جز اینکه یگانه دختر رسول خدا(ص) با آن همه مقامات و فضائل به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است!! زیرا حضرت فاطمه با پیشوا و امام و جانشین پدرش بیعت نکرد، قهر کرد و حرف نزد و روی برگردانید و خشم گرفت و نسبت به ابابکر غضبناک بود تا لحظه وفاتش.
۲- آیا شرعاً و عقلاً جایز است دوست داشتن و پیروی از کسی که خدا و رسولش از او غضبناک هستند؟ (چون غضب فاطمه غضب پیامبر و خداست).
۳- دفن شبانه حضرت فاطمه و پنهان بودن قبر آن بانوی مکرم چه پیامی برای حق طلبان و آزاداندیشان در طول تاریخ دارد؟
والسلام علی عباد الله الصالحین
ارادتمند و خدمتگذار ملت بزرگ ایران
برادر کوچکتان
حسن جلالیان
جهت ارائه انتقاد و پیشنهادات و کسب اطلاعات بیشتر به سایت http://www.shafagar.com مراجعه فرمائید.
مقالات استاد جلالیان در سایت باشگاه اندیشه
• فاطمه سلام الله علیها معیار حق و باطل
• پنج عامل اصلی غذائی موثر در سرطان
• سم های قانونی
• آیا پیامبر جانشین داشته است؟
• آیا پیامبر باید خودش جانشینش را معین نماید یا دیگران برایش تعیین نمایند؟
• روزه طبی
• بررسی ۹ موضوع در ۶۶ منبع از منابع اهل سنت
• هولوکاست ایرانی
• روزه و استقامت
• امساک از خوردنیها + نوشیدن آب خالص
• خودسازی – تهذیب نفس
• امام مهدی(ع) و میراث پیامبران
• امام مهدی(ع) و میراث ودایع امامت
• مصدق السلطنه را بهتر بشناسیم
• آیا می دانید؟
• طب سنتی ایران
• موعود و میعاد
• طب مکمل
• فرآیند شناخت و درمان سرطان با طب آب درمانی
• آیا میدانید؟
• سرطان سینه
• فرایند شکل گیری و درمانی سرطان
• غذای انسان
• مزاج – طبع
• غذاهای مضر و مفید برای انواع مزاج ها
• علائم انواع مزاج ها
• خواص انواع عسل
• جهاد با نفس
http://www.bashgah.net/
استفتاء از حضرت آیت الله خامنه ای
بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ : ۱۶/۴/۱۳۸۱
محضر شریف مقام معظم رهبری حضرت آیه الله خامنه ای
سلام علیکم
با احترام و عرض ادب به محضر حضرتعالی این حقیر قصد دارم برخی از بیماریها را مانند سرطانها ، دیابت ، نقرس و … را با روش آب درمانی( امساک از همه خوردنیها جزءآب تا ۴۰ روز) درمان نمایم و لذا دراین خصوص چند سوال شرعی دارم لطف بفرمائید پاسخ دهید .
۱- شارع مقدس اصل این عمل را ( یعنی شخصی برای نظافت کامل جسمش و یا درمان بیماریش به مدت یک اربعین هیچ غذایی و میوه ای نخورد جزءآب) نهی صریح نموده است ؟ یا خیر ؟ وچه صورتی دارد ؟
۲- دریافت وجه جهت آموزش این روش به اشخاص بیمار یا غیر بیمار چه حکمی دارد ؟
۳- دریافت وجه جهت درمان بیماران با این روش چه حکمی دارد ؟
ضمناً خود حقیر این عمل را انجام داده ام و برایم بسار مفید بوده است .
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
الاحقر حسن جلالیان
یوم ۲۵ ربیع الثانی ۱۴۲۳ه . ق
مطابق یکشنبه ۱۶ تیر ماه ۱۳۸۱ ه . ش
بسمه تعالی
ج:۱- اگر ضرر قابل توجه نداشته باشد اشکال ندارد.
ج:۲- ۳- فی نفسه اشکال ندارد .
علی بن الجواد الحسینی الخامنه ای
http://www.abdarmani.com