حوادث و وقایع، تاریخ مسلمانان را از ویژگی و برجستگیهای منحصر به فردی برخوردار ساخته است. ارتباط با دین، شریعت، و سیره پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله از بارزترین آنهاست؛ زیرا همزمان که تاریخ نگار غیر اسلامی در حال ثبت یادمان پادشاهان و فرهنگ قوم و قبیله خود میباشد همتای اسلامی او، حرکات و رفتار پیامبر اسلام را محور ثبت و ضبط رویدادهای تاریخ قرار داده است.
از امتیازات دیگر تاریخ اسلامی فراوانی موضوع و حادثه است؛ و در این راستا واقعهای را نمییابیم، مگر اینکه انبوهی از مطالب فراوانی را از دیدگاههای مختلف به خود اختصاص داده است، و حال آن که این تاریخ به دور از هرگونه أسطوره و خرافههایی است که کتابهای تاریخ و فرهنگهای دیگر به آن مبتلا هستند.
نکته دیگری که در تاریخ اسلامی دارای اهمیت و توجه ویژه میباشد، آگاهی و دسترسی کامل و صحیح به قضایا و حوادث تاریخی به همان صورت حقیقی به وقوع پیوسته است. و این آشنایی، مشروط به بررسی عمیق و اشراف کامل بر کیفیت دستیابی به حوادث و عواملی است که در راه رسیدن این وقایع به دست ما و تأثیراتی که در نقل آنها وجود داشته، سهم داشتهاند که این مهم به عهده علم تاریخ است.
شاید بتوان از راه تأمل در تاریخ مدوّن، به پارهای از نقیصه و خللی که در آن ایجاد شده پیبرد. پژوهشگر جویای حقیقت، به وضوح پی میبرد که در سیر وقایع رخ داده در تاریخ، حلقاتی مفقود گردیده و بین حقایق آن از حیث تسلسل زمانی، خلاء ایجاد شده است.
وقایعی در تاریخ ثبت شده است که دچار نقص گردیده و فصول آن کامل نشده است؛ به عنوان مثال میتوان به جنگهای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اشاره نمود که پژوهشگر در مواجهه با آن با سؤالاتی روبرو میشود که در کتابهای تاریخی برای آن پاسخی نمییابد... .
همچنین است شجاعت و نام آوریهای امیر المؤمنین علیه السلام در میدانهای نبرد و غیر آن؛ چون بندگی و عبودیت او برای حق، طهارت وجدان، پاکی بصیرت، حرارت ایمان و یاری او بر مظلوم و محروم؛ نکاتی که تاریخ، آن را به شکل واضح بیان ننموده و تفاصیل و جزئیاتش را از ما مخفی نگه داشته است.
از موارد دیگر ابتلای تاریخ به تحریف، حادثه روز غدیر است. اتّفاقی که از مهمترین حوادث تاریخ اسلام به شمار رفته و شاهد عنایت خاص رسول خدا صلی الله علیه وآله بر آن هستیم، ماجرایی که پیامبر اکرم در مسیر تحقق آن رنجها و مشقتهای فراوانی متحمل گشت و با وجود تهدیدات فراوان توانست در آن اجتماع بزرگ، آخرین خطبه خود را ابلاغ نماید. خطبهای که بعد از آگاهی از سوی خداوند به نزدیکی سفرش به دیار باقی و گرفتن تعهد از او در جهت کامل نمودن رسالت، در جهت دوام و بقاء بخشیدن به اسلام و راه ارزشمند آن صورت گرفت، تا با این اعلام عمومی و گردن نهادن مردم، آنان را از خطر ضلالت و انحراف و فروغلطیدن در تاریکیهای هوا و هوس، بیمه نمود و با تعیین رهبری بعد از خود، حجت را برآن جمعیت تمام نماید؛ اما... .
همین مشکل در ماجرای سقیفه رخ برمینماید، واقعهای که از خطرناکترین حوادث در طول تاریخ اسلام به شمار میآید و نقش مهمی را در تعیین مسیر اسلام بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله بازی نموده است، موضوعی که همچنان سؤالات فراوانی را فرا روی ما قرار داده و اصل مشروعیت آن را زیر سؤال برده و مروری بر حوادث به وقوع پیوسته در آن، نتایج حاصله از آن را به چالش میکشد.
تاریخ اهل بیت علیهم السلام را نیز نمیتوان نادیده گرفت و از آن چشم پوشی کرد، چرا که با وجود تمام جایگاه و منزلتی که آنان در تثبیت ارکان و استمرار راه آن در اسلام داشتهاند و آیات و روایاتی که در باره آنان مبنی بر وجوب دوستی آنان و... نازل گردیده است؛ اما باز شاهد کوتاهی تأمل برانگیز مورخین در بیان این مقطع از تاریخ هستیم.
و وقایع و حوادث بسیاری وجود دارد که تحریف، تشویش و اضطراب، صورت حقیقی آنها را دگرگون و تیره ساخته است؛ از قبیل بعضی از ماجراهای سیره نبوی صلی الله علیه وآله... .
چگونگی قتل عثمان توسط انقلابیون و نقش گروهی از بزرگان صحابه و فتنهای که در قبال آن برانگیخته شد... .
داستان عبد الله بن سبأ، و تناقضاتی که از ناحیه تاریخ نگاران در آن به چشم میخورد و اصراری که وهابیت بر ارتباط او با تشیّع داشته و این علیرغم ظهور و امتداد تشیع و همراه با تاریخ اسلام است... و بسیاری از حوادث و وقایع دیگر که نهایت دگرگونی و تغییر در آن رخ داده و به صورت نادرست ثبت شده است مانند جنگهای اصحاب ردّه، ماجرای مالک بن نویره، و ساختن وقایع جعلی دیگر، مانند افسانههای قهرمانی خالد بن ولید، و نقش او در جنگها و فتوحات اسلامی... .
از طرفی دیگر در نقل برخی وقایع تاریخی به حدی دچار اختلاف گردیدهاند که نتایج و احکام حاصله از آن بر حسب نحوه بیان آن قابل تغییر است، مانند مسائل مطرح پیرامون حضرت زهراء سلام الله علیها و مخالفتهای آن حضرت با شیخین (عمر و ابوبکر) و به کارگیری نیروی قهر و غلبه از سوی آندو در برخورد با آن حضرت و ایجاد نارضایتی و خشم آن بزرگوار از آنان.
بی تردید این نقص تاریخی، زائیده فرایند و عوامل مختلفی بوده که سهم به سزایی در شکل گیری وضعیت کنونی تاریخ داشته است.
محقق و پژوهشگر تاریخ اسلامی با تفحص و امعان نظر و تحلیل تاریخ به خوبی در مییابد که بسیاری از وقایع و حوادث موجود در آن، محصول آرای شخصی تاریخ نگاران است.
عوامل باعث دخالت این امر در ترسیم تاریخ به شکل موجود را میتوان اینگونه برشمرد:
از مهمترین عواملی که در شکلگیری تاریخ فعلی نقش به سزایی داشته است، اجتهاد بعضی از صحابه در مانع شدن از بیان حقایقی است که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به هنگام بیماری منتهی به رحلتش، قصد بیان آن را داشته بوده است.
آن حضرت قصد داشت تا با نوشتن مطلبی، هدایت امت را تضمین نموده و از ضلالت و انحراف آنان پیشگیری نماید ([1])، چرا که آن حضرت منویّات و برنامههایی در سر داشت ـ خصوصاً برای رهبری امت بعد از پیامبر ـ تا به این شکل تصویری از آینده اسلام ترسیم نماید که از تغییرات بعد از رحلت آن حضرت جلوگیری به عمل آورد. ولی بعضی صحابه مانع شده، و با این اقدام خود، به شکل عجیبی در روند و مسیر حرکت اسلام تغییر ایجاد نمودند.
عامل دیگری که از نظر اهمیت کمتر از عامل اول نبوده، اجتهاد بعضی از صحابه در معدوم ساختن و از بین بردن نصوص و روایات صادره از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله است. و نیز سوزاندن قرآنهای صحابه عصر اول که در برگیرنده میراث ارزشمندی از حقیقتها در رابطه با وقایع و اسباب نزول و معانی آیات و سورههای قرآن بود، که میتوانست ترسیم تاریخ اسلام را به شکل دیگری رقم زند.
از دیگر عوامل مؤثر در تولد تاریخ اسلامی کنونی اسلام، اجتهاد بعضی از صحابه در ممانعت از جمع آوری و تدوین احادیث نبوی است، و بدون شک این ممانعت منحصر به روایات مربوط به اقوال پیامبر اکرم نشده، و تمام روایاتی که حالات درونی و عکس العملهای آن حضرت را ثبت کرده بود نیز میشد...
موضوع مورد بحث ما به ماجرای ممانعت از جمع آوری و تدوین روایات پیامبر منحصر نمیگردد، بلکه به سیاست ممانعت از نقل حدیث و ایجاد محدودیتها برای راویان نیز تسرّی پیدا نموده است. عامل اساسی دیگری که در تغییر نتایج تاریخ اسلام ما نقش به سزایی داشته است. بعد از رحلت نبی مکرّم صلی الله علیه وآله به سوی رفیق أعلى، سنّت آن حضرت بالغ بر یک قرن با این درد و محنت دردناک مواجه بود. ([2])و زمانی این ممنوعیت و محدودیت برداشته شد که دیگر عصر صحابه به پایان رسیده بود و این یعنی: ورود تمام احتمالات از قبیل تحریف و جعل و نابود سازی روایات و غیر اینها بدون هرگونه مانع بازدارنده، و این ممانعتها منحصر به کلمات و احادیث رسول خدا صلی الله علیه وآله نبود، بلکه شامل بسیاری از وقایع و حوادث آن زمان میشد؛ خصوصاً اگر آن حادثه به اهل بیت علیهم السلام و قهرمانیهای امیر المؤمنین علیه السلام مرتبط گردد.
دیگر عنصر و عامل اساسی در تأثیر شگرف بر تدوین تاریخ اسلام به شکل فعلی آن، حکومتهای پیاپی در دولت اسلامی بودند. نکته قابل توجه در این زمینه این است که دولت اموی با سابقه اولین تدوین در حدیث و تاریخ، پس از پایان دوره رفع ممنوعیت از حدیث، و در سایه سیاست تدوین اولین تاریخ اسلامی، که گرایش و تمایلات این حکومت بر کسی پنهان نیست ـ خصوصاً گرایش رویارویی و دشمنی با اهل بیت علیهم السلام، و سیاست تلاش در جهت ایجاد جعل و تحریف و نیرنگ و تطمیع و تهدید حکومتی ـ آثار خود را بر جای جای تاریخ باقی گذارده است.
و به دنبال آن حکومت عباسی و سیاست دوگانه آن در تمام عرصهها جهت باقی ماندن در عرصه حکومت برای طولانیترین زمان ممکن. سیاستی که از یک سو دشمنی شدید با دودمان امیه را به جهت تخاصم در تصاحب کرسی حکومت با یکدیگر را دنبال میکرد، و از سوی دیگر تلاش در جهت بازگرداندن حقوق از دست رفته اهل بیت علیهم السلام با شعار «الرضا من آل محمد علیهم السلام» را همراه با جهتگیری واقعی در مسیر دستیابی به حکومت و باقی ماندن بر گرده مسلمانان تظاهر مینمود.
این دو حکومت و هوادارانشان همانسان که قلمها را در مسیر حرکت خویش به خدمت میگرفتند، تمام اصول تاریخی که با گرایشهای خود موافق نمیدیدند را نیز از مسیر راه خود بر میداشتند.
از همینجا پی میبریم که تاریخ در خلال این مرحله با ضعف اساسی مواجه گشته و تأثیر منفی خود را بر دورههای بعدی خود نیز گذارده است، از این رو صفحات تاریخ را مینگریم که با انبوه تهمتها و اباطیل که از تعصبات ریشهدار سرچشمه میگیرد سیراب گشته است، و سخاوتمندانه از آنچه که مربوط به مجالس لهو و لعب و فکاهیات حکّام میشود سخن گفته است، در حالی که در باره امور با اهمیتی که باعث عزت و شوکت مسلمانان و راز وحدت و قوت و فزونی میراث فرهنگی آنها میشود کمتر سخن به میان آورده است. و جای بسی تأسف است که بعضی تاریخ نویسان با امور واقعی غیر قابل تشکیک، در متون و آثار تاریخی این دو برهه از زمان، با حساسیتی بیش از دشمن خود برخورد کردهاند و هر گونه نقد و مناقشه صحیح را برنتافتهاند. و این به خاطر آگاهی از حقیقت ماجرا و مقدار اعتبار این قضایاست، از این رو نتوانستهاند بین حوادث و اتفاقات به طور صحیحی ارتباط برقرار سازند.
گرایشها و تمایلات فکری در کتابت و نوشتار تاریخ اسلامی تاثیر آشکار میگذارد، تاریخنگار غالباً بر اساس معطوفات و رسوبات ذهنی گذشته خود به ثبت آن میپردازد، به عنوان مثال به یکی از این موارد که مسأله خلافت و نص است اشاره میکنیم...،ذهبی در این زمینه میگوید: «آنچه که نزد ما و علمای ماست، لازم است آن را مخفی و کتمان ، بلکه معدوم و ریشه کن سازیم تا قلبهای ما از آن پاک و مصفّا گشته و مملو از محبت و رضایت از صحابه گردد، و این کتمان بر همه عامه و تک تک علماء لازم و واجب است» ([3]).
ابن حجر میگوید: >تالیفاتی از سوی بعضی اشخاص مانند: ابن قتیبه صادر گشته است که با تمام منزلتی که دارند اما سزاوار است مطالبی را که از ظواهر مطلب برداشت میشود را نقل نکنند، و اگر چارهای جز نقل آن نمیبینند آن را طبق قواعد اهل سنت بیان کنند.< ([4]).
طبری میگوید: >هشام از ابی مخنف نقل میکند که یزید بن ظبیان همدانی برایم نقل کرد: زمانی که معاویه به حکومت رسید محمد ابن ابی بکر نامههایی به معاویه بن ابی سفیان نوشت که من از بیان آنها کراهت دارم چرا که عامه و اهل سنت تحمل شنیدن آن را ندارند< ([5])، و نیز میگوید: >واقدی در سبب بازگشت مصریها به سوی عثمان با چوبهایی که در دست داشتد دلایل بسیاری را ذکر میکند که بعضی از آنها قبلا ذکر شد، و از جمله آنها مطلبی است که به خاطر زشتی آن از بیانش کراهت دارم.< ([6])، و نیز گفته است: >بسیاری از دلایلی که قاتلان به عنوان بهانه در قتل عثمان بیان کردند را ما نیز ذکر کردیم و از نقل بسیاری از آنها نیز به دلایلی صرف نظر نمودیم< ([7]).
همین اثر گذاریهای مورخان در تاریخ باعث گردید تا فرقهها و مذاهب گوناگون به وجود آیند.
کتابت و تدوین تاریخ اسلام به شکل و صیاغ کنونی، غموض و ابهاماتی را در بعضی از وقایع مهم تاریخی به جای گذارده است؛ چرا که قضایا و حوادث مهمی هستند که به علت اهمیت و حساسیت آن میتواند تبعات و آثار مختلفی از جهت اختلافات مذهبی میان مسلمانان به جای گذارده و نشانگر عمق اختلاف میان آنها گردد...، در صدر این قضایا حادثه هجوم و حمله به خانه حضرت زهراء سلام الله علیها و هتک حریم آن حضرت بود...
قصد ما به محاکمه کشاندن عوامل هجوم نیست، بلکه در صدد هستیم تا به عنوان حادثهای تاریخی، نظری در حقیقت و واقعیت امر داشته باشیم. بر اساس اقتضاء نصوص تاریخی اصل وقوع هجوم و هتک حرمت آن حضرت قطعی و مسلم است؛ لکن جزئیات دقیق ماجرا به شکل واضح به دست ما نرسیده است.