موضوع: مناظره استاد حسینی قزوینی با مولوی عبدالمجید مرادزهی پیرامون شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)
شبکه سلام: 17 مرداد 1387
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
نکته: مواردی که قابل شنیدن نبوده، با ؟؟؟ نشان داده شده است.
آقای هدایتی
برنامهای
که امروز شروع میکنیم
آقای هدایتی
برنامهای که امروز شروع میکنیم، گفتوگویی است بین دو بزرگوار، جناب آقای حسینی قزوینی و جناب آقای مراد زهی. یک گفتوگوی دوستان و یک مناظره برای روشن شدن نقاط مبهم و نقاط نامشخص تاریخ.
موضوع مناظره، حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. از ماهها قبل قرار بود که مناظرهای را برگزار کنیم، متأسفانه این امکان فراهم نشد به دلائل مختلفی.
دلیل انتخاب این موضوع این است که مشکلاتی برای برخی از دوستان و هموطنان ما رخ داده است که اختلافاتی را به وجود آورده است، شبنامههایی را چاپ کردهاند، سخنرانیهایی را کردهاند و ... این مسائل باعث شد که متأسفانه برخوردهای فیزیکی نیز صورت گیرد.
من یک توضیحات اولیه را بدهم:
این گفتوگوها دوستانه است و هر دو طرف از شخصیتهای اسلامی هستند و بنایمان بر این است که این گفتوگو دوستانه و سالم برگزار شود و إن شاء الله به دنبال این هستیم که حقایق روشن بشود و دانشمان بارورتر بشود.
هیچیک از دو طرف مناظره قطعا به دنبال این نیستند که طرف دیگر را شکست بدهند. هر دو بزرگوار نیز توضیح خواهند داد. إن شاء الله این برنامه الگویی خواهد شد برای برخی از رسانهها و تلویزیونهایی که مناظره برگزار میکنند و خودشان به قضاوت مینشینند و بهرهبرداری میکنند که ما پیروز شدیم و فلانی شکست خورد. ما دلمان میخواهد که خود مردم قضاوت کنند و دربارهاش صحبت کنند.
خود این برنامه بعد از یک وقفه طولانی، یک حرکت جدیدی باشید و تعیین کننده باشد که ما این مناظره را ادامه دهیم.
نکته دوم این است که هر دو طرف از موضوع مناظره دور نشود و درباره حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشد.
برنامه به این شکل خواهد بود که دو تا ده دقیقه آغازگر برنامه خواهد بود برای هر دو بزرگوار. هر دو طرف صحبت خواهند کرد، بعد یک دقیقه طرف مقابل سؤال خود را مطرح خواهد کرد، طرف دیگر چهار دقیقه وقت دارد که درباره این یک دقیقه و سؤال وی صحبت کند. وقتی چهار دقیقهاش تمام شد، یک دقیقه به ایشان وقت میدهیم سؤالی مطرح کنند تا طرف مقابل چهار دقیقه وقت داشته باشد که جواب دهد.
برای شروع دو راه است، یا اینکه از آقای مراد زهی خواهش کنیم که چون مهمان هستند شروع کنند و یا به عهده قرعه میگذاریم. نظر جناب مراد زهی را میپرسیم که ایشان شروع کنند و یا قرعه کشی کنیم.
مراد زهی: هرچه نظر جناب آقای قزوینی باشد ما حرفی نداریم.
استاد حسینی قزوینی: اگر ایشان تمایل دارند برای شروع کردن و چون مهمان ما هستند و ما وابستگیمان به شبکه سلام بیشتر است، ما این حق اولویت را به ایشان واگذار میکنیم.
جناب آقای مراد زهی! من از الآن وقت میگیرم، وقتی گفتم شروع کنید.
مولوی مراد زهی
فَبَشِّرْ عِبَاد / الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئکَ الَّذِینَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئکَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب
سوره زمر/آیه17ـ18
ضمن عرض تشکر و قدردارنی از مسؤولین شبکه سلام و حاج آقای قزوینی که ؟؟؟ با هم در ارتباط بودیم و قرار بود که یک گفتوگوی دوستانهای در این شبکه داشته باشیم که بحمد الله این زمینه مطرح شد و بنده لازم میدانم که از هم دستاندرکاران تقدیر و تشکر داشته باشم.
لازم میدانم مقدمهای که بسیار مرتبط با بحثمان است، عرض کنم به صورت ؟؟؟ تا بعدها ما وارد بحث اصلی بشویم.
همه میدانیم که ؟؟؟ اسلام در وضعیت فعلی وضعیت خاصی دارد که در طول 14 قرن فکر نمیکنم که چنین وضعیتی را داشته باشد. بسیار متفرق، پراکنده و ؟؟؟ دشمنان اسلام و مسلمین. بنابراین مسؤولیت اندیشمندان، علما، مطبوعات، شبکههای ماهوارهای و متولیان امور فرهنگی در جهان اسلام بسیار سنگین است.
ما 14 قرن، سیزده قرن از راه تفرقه و کوبیدن همدیگر دست آور و نتیجهای نداشتهایم، مسلّما در حال حاضر و در قرون آینده ؟؟؟ دست آوردی نخواهیم داشت.
در حال حاضر نیاز شدید به وحدت داریم و آن فرمانی که خداوند متعال فرمود:
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا
آل عمران /103
نیاز شدید به اعتصام به حبل الله و چنگ زدن به ریسمان إلهی که همان قرآن است و عمل کردن به آن داریم. اینکه از تعصبات کورکورانه و از هرگونه فرقهگرائی و تقویت فرقهگرایی کنار بیاییم.
هدف اصلی از این بحث همانطور که آقای هدایتی فرموده، یک مناظره، کشتی گرفتن نیست که به دنبال این باشیم که به هر حال این طرف، طرف دیگر را مغلوب کند، خیر. اصل گفتوگو، اصل حِوار و مخصوصا در کشور ما در کشور اسلامی ایران که پیشتاز طرح گفتوگوی تمدنها بوده و هست، شایسته است که ما این گفتوگوی دوستانه و گفتمان را در میان خودمان هم داشته باشیم.
بنابراین این گفتمان را به فال نیک میگیریم ... [قطع شدن موقت صدا]. تمام شنوندگان گرامی، از تمام أهل نظر و آنهایی که صدای ما را میشنوند؛ چه از برادران شیعه و چه برادران أهل سنت، که این یکی دو ساعت، بحث شیعه و یا بحث سنی را از مغزشان بیرون بریزند، به عنوان یک مسلمان پای صحبت برادر مسلمان خودشان بنشینند و براساس آیهای که تلاوت کردیم، که قرآن میفرماید:
بشارت به آن انسانهایی که گفتمان و گفتارها را گوش میدهند و از مستندترین و مستدلترین و بهترین گفتمان آن را اتباع میکنند، آنها صاحبان اندیشه هستند پیروی میکنند.
شبکه سلام، فرصتی است که به هر حال برای دوستان ما پیش آمده و میتوانند که دراین مکان دوری که قرار دارند به عنوان فرصت استثنائی در جهت وحدت مسلمین و در جهت دعوت به اسلام و در جهت تبلیغ اسلام تلاش و کوشش کنند.
بنابراین ما از همین الآن مجددا از مسؤولین و متولیان شبکه سلام با رویکرد جدیدی به سمت اتحاد و انسجام اسلامی، به سمت وحدت و به سمت تقریب دلها و نزدیک کردن دلهای جامعه اسلامی گام بردارند.
بنابراین آنچه که احساس کردیم که انگیزه شد تا در این بحث شرکت کنیم، بحثهایی است که در این یکی دو سال اخیر مطرح شده و در شبکههای خبری، در روزنامه ها، در مطبوعات، در شبکههای اینترنتی بسیار به صورت گسترده روش بحث میشود و آن همان طرح اتهاماتی که به بهترین انسانها بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و سلم)؛ یعنی حضرت ابوبکر صدیق و حضرت عمر فاروض رضی الله عنهما زده شده این اتهامات و بعد از آن هم مستنداتی که آورده شده برای آن مواردی از کتب أهل سنت است. میخواهیم بررسی کنیم که واقعاً انسانهایی که بعد از پیامبر پایه گذار دین اسلام و پایه گذار فتوحات اسلامی بودند و ما ایرانیان هم به ویژه مرهون خدمامت و زحمات و تلاشها و مجاهدتهای آنها هستیم که اسلام به ما رسید و الآن ما مسلمان هستیم. آیا واقعاً چنین برنامههایی بوده، چنین چیزی صورت گرفته و یا اینکه اینها بر اثر دسیسه مخالفین اسلام و دشمنان اسلام در طول تاریخ که خواستهاند تفرقهگرایی را تشویق بفرمایند بین فرقههای اسلامی از سوی آنها صورت گرفته و در بعضی از کتابها روایات جعلی و ساختگی در این خصوص وضع شده.
ما الآن به وظیفه بزرگی نسبت به آل و اصحاب پیامبر بر عهده داریم. آل و اصحاب پیامبر همانند دو بازوی یک پرندهای میمانند که هر کدام از این بازو اگر نباشد، پر نباشد، پرنده نمیتواند پرواز کند.
بنابراین ما از همه شنوندگان عزیز استدعا داریم که به دور از تعصب و به دور از اینکه پیرو چه مذهبی هستند به عرائض مختصر بنده إن شاء الله در بحثهای آینده گوش میدهند و همه در نهایت دنبال این چیزی که کشف حقیقت هست، باشیم. إن شاء الله.
در رابطه با شخصیت حضرت فاطمه زهرا و اینکه دیدگاه أهل سنت و بالاتر از آن در رابطه با دیدگاه أهل سنت نسبت به ؟؟؟ پیامبر عرائضی است إن شاء الله در بحثهای آینده در بحثهای بعدی خواهیم داشت و الآن چون وقت در این ده دقیقه تمام شد، من سعی میکنم که در فرصتهای بعدی در خدمت دوستان باشیم.
استاد حسینی قزوینی
ما هم ضمن سلام به همه دست اندر کاران شبکه سلام، جناب حاج آقای هدایتی و بینندگان عزیز در سراسر دنیا. تشکر میکنیم اولاً از شبکه سلام که این بستر را فراهم کردند که یکی از عزیزان أهل سنت که از اساتید برجسته حوزه علمیه دارالعلوم مکی زاهدان هست، حضور پیدا کند و مطالبشان را شفاف در این جلسه دوستانه و گفتوگوی صمیمی بیان کند.
و از مقدمهای هم که برادر عزیزم جناب مراد زهی بیان کردند، من باز تشکر میکنم. بنده هم تأکید میکنم بر اینکه ما مسلمانها امروز در برابر دشمن مشترک قرار گرفتهایم که دشمنان برایشان نه شیعه و نه سنی هیچ کدام فرق نمیکند، با همان سلاحهایی که در افغانستان و در کابل سنی را میکشند، در مزار شریف شیعه را میکشند. در عراق اگر در فلوجه برادران أهل سنت ما را میکشند، در شهید صدر شیعیان را میکشند و ما چه شیعه و چه سنی برادر هستیم، کتابمان یکی است، قبلهایمان یکی است، پیامبرانمان یکی است، مشترکات زیادی داریم و در کنار، هم اختلافاتی داریم و برای اختلافات به جای اینکه متوسل بشویم به خشونت و یا اهانت و یا جسارت، چه بهتر که بسترهای این چنینی فراهم شود که از شیعه و سنی در یک جلسه خیلی دوستانه مطالبشان را مطرح کنند.
و اما اینکه موضوع ما حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، روی چند محور این موضوع انتخاب شد و جناب مراد زهی هم این پشنهاد را پذیرفتند.
نکته اول اینکه حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در میان فرزندان نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جایگاه کاملاً ویژهای داشت و هم از دیگر فرزندانش و هم از دیگر صحابه امتیاز ویژهای داشت.
حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) تنها کسی که است که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به صراحت درباره او فرمود:
سیدة نساء أهل الجنة
خانم و بانوی زنان بهشتی است.
صحیح بخاری، ج4، ص183
همچنین روایتی را هیثمی از عائشه ام المؤمنین نقل میکند:
مارأیت افضل من فاطمة غیر أبیها.
جز رسول اکرم، کسی در فضیلت، به مقام فاطمه نمیرسد.
یا:
ما رأیت احدا اصدق من فاطمة.
راستگوتر از فاطمه در کره زمین نبود.
هیثمی در مجمع الزوائد میآورد و رجالش هم تصیحح میکند.
مجمع الزوائد، ج9، ص201
ابن حجر هم در کتاب الإصابة، جلد 8، صفحه 264 میگوید این روایت سندش به شرط شیخین صحیح است.
همچنین روایات متعددی که محبوبترین زنان در نزد پیامبر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بوده است.
مسند احمد، جلد 4، صفحه 275 و باز هیثمی در مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 202 آورده و میگوید روایت صحیح است.
حتی إبن حجر عسقلانی نقل میکند از سبکی از استوانههای علمی أهل سنت، که حضرت صدیقه طاهره از خدیجه و از عائشه فضیلتش بالاتر بوده است.
فتح الباری فی شرح صحیح البخاری لإبن حجر العسقلانی، ج7، ص105
و همچنین مناوی نقل میکند که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) از خلفای اربعه، به اتفاق علمای أهل سنت افضل بوده است.
فیض القدیر للمناوی، ج4، ص556
نکته دیگر ما میبینیم که در کتابهای معتبر أهل سنت غضب فاطمه زهرا و رضای فاطمه زهرا معادل با رضای خدای عالم و غضب خدای عالم قرار گرفته است.
مستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری با سند صحیح در جلد 3، صفحه 153 نقل میکند:
ان الله یغضب لغضبک یا فاطمه و یرضی لرضاک.
همچنین خود بخاری در صحیحش آورده:
فاطمة بضعة منی، فمن اغضبها اغضبنی.
فاطمه پاره تن من است، هرکس او را به غضب بیاورد، مرا به غضب آورده.
یا مسلم دارد:
فاطمة بضعة منی، یؤذینی ما آذاها.
هر آنچه که زهرا را اذیت کند، مرا اذیت کرده است.
اینها نشان میدهد که فاطمه زهرا (سلام الله علیها) جایگاه ویژهای در نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و خدای عالم داشته. و ما بر این عقیده هستیم که نبی مکرم (صلی الله علیه و آله)، از بیان این روایات و احادیث این بود که الگویی برای امت اسلامی معین کند، یعنی اگر بعد از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) جامعه اسلامی دچار تلاطم شد دچار فتنه شد، دچار اختلاف شد، تنها یادگار نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) ، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به هر سو رو کرد، حق هست و رضای خداوند در آن سو است و اگر نسبت به هر طرفی و هر فردی غضب کرد، ناخشنود شد، قطعاً خدا و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم از او غضبناک و نا خشنود است.
ولذا قضیه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، یک قضیه طبیعی نیست و این روایات متعدد روایاتی نیست که نبی مکرم فقط به خاطر اینکه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) دختر او هست و نسل او هست و از نطفه او هست بیان کرده باشد؛ چون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرزندان دیگری هم داشته اند، چه پسر و چه دختر.
و لذا ما بر این عقیده هستیم که قضیه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) سند حقانیت عقیده شیعه است و اینکه جناب مراد زهی اشاره فرمودند نسبت به صحابه به ویژه جناب خلیفه اول و دوم این مسائل مطرح است، این مسائل قبل از اینکه در کتابهای شیعه مطرح شده باشد، در کتابهای أهل سنت مطرح است. به قول معروف میگویند: احترام امامزاده را باید متولی نگه دارد. آنچه در کتابهای أهل سنت مطالبی در مطاعن خلفاء آمده، در کتابهای شیعه شاید آن قدر نیامده باشد.
آقای هدایتی
الآن از جناب آقای قزوینی میخواهیم که یک دقیقه سؤال بکنند و جناب مراد زهی درچهار دقیقه پاسخ بدهند. بعد از آن که جناب مراد زهی چهار دقیقه پاسخ دادند، یک دقیقه به ایشان فرصت میدهیم که سؤالشان را مطرح کنند.
سؤال استاد حسینی قزوینی
سؤال اول من از مراد زهی این است که روایات صحیحی که عرض کردم، از عائشه که میگوید:
ما رأیت احداً قد اصدق من فاطمة.
راستگوتر از فاطمه نبوده است.
فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بعد از رحلت نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) مطالباتی از خلیفه اول داشتند؛ ولی خلیفه اول پاسخ منفی دادند، آیا این خود نشانگر تکذیب سخن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیست؟
جواب مولوی مراد زهی
من با توجه به روایاتی که در رابطه با فضیلت و منقبت فاطمه زهرا قرائت شد، این قبول. فضیلت و منقبت فاطمه زهرا از دیدگاه أهل سنت یک امری مستند و قطعی است و جا دارد ما این را در سه چهار قطعه شعری علامه اقبال لاهوری سروده توضیح دهیم:
مریم از یک نسبت عیسی عزیز | از سه نسبت حضرت زهرا عزیز |
نور چشم رحمة للعالمین | آن امام اولین و آخرین |
آن که جان در پیکر گیتی دمید | روزگار تازه آئین آفرید |
بانوی آن تاج دار هل اتی مرتضی | مشکل گشا شیر خدا |
در رابطه با حضرت فاطمه زهرا و أهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم)، به طور کلی عقیده أهل سنت این است که محبت أهل بیت و محبت صحابه پیامبر جزء معتقدات مسلم و جزء ایمانیات ما است. یعنی به همان نسبتی که ما نسبت به خلیفه اول و نسبت به خلیفه دوم و سایر صحابه محبت داریم، به همان نسبت، نسبت به حضرت علی رضی الله عنه، فاطمه زهرا رضی الله عنها، حضرت حسن، حضرت حسین و دیگر أهل بیت محبت داریم.
در ؟؟؟ محبت اگر یک ترازوی جلوی ما گذاشته بشود و محبت أهل بیت و محبت اصحاب پیامبر در دو کفه ترازو قرار بگیرد، هیچ کفهای بر کفه دیگر شاید سنگین تر نباشد و دلیلش هم اینکه ما در خطبههای نماز جمعه در هر جمعه و در تمام خطبه در روزهای جمعه دعای مغفرت برای أهل بیت و به ویژه حضرت فاطمه زهرا و أهل بیت صورت میگیرد. من قطعهای از آن خطبه را قرائت بکنم. این خطبه دومی است که در تمام مساجد أهل سنت قرائت میشود؛ مخصوصا در کشورهای آسیایی ایران و پاکستان و هندوستان که خطبههای اصلی به زبان فارسی و بعضی به زبان عربی قرائت میشود.
قال النبی صلی الله علیه وسلم: ارحم امتی بأمتی ابوبکر و أشدهم فی امر الله عمر و اصدقهم حیاء عثمان و أقواهم علی و فاطمة سیدة نساء أهل الجنة و حمزة اسد الله و اسد رسوله رضوان الله تعالی علیهم اجمعین. اللهم اغفر للعباس وولده مغفرة ظاهرة و باطنة و ؟؟؟ ذنبا.
این عقیده ما است. هیچ فرقی در این راستا وجود ندارد. یک قطعه شعری هم از ملا عبدالرحمن جامی قرائت کنم:
جز به آل کرام و صحب عزام | فلک دین نبی نیافته عظام |
نامشان جز به احترام نبر | جز به تعظیم سویشان منگر |
همه را اعتقاد نیکو کن | دل ز انکارشان یک سو کن |
هر خصومت که بودشان با هم | به تعصب مزن در آنجا دم |
حکم آن قصه با خدای بود | زندگی کن تو را به حکم چه کار |
آقای هدایتی: وقتتان تمام است، الآن لطف کنید سؤال خودتان را مطرح کنید، جناب آقای قزوینی پاسخ دهند.
سؤال مولوی مراد زهی
سؤال من این است که جناب آقای قزوینی که سؤال فرمودند خارج از موضوع بحث ما بود، موضوع بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا و سوزاندن خانه و ضرب و لطم حضرت فاطمه و اسقاط جنین است که توسط طبق ادعای ایشان و در سایت اینترنتی ایشان این مسأله را که گفتهاند به دستور ابوبکر صدیق و مجریاش هم خلیفه دوم و بعضی دیگر بودند. ما سؤالمان این است که با توجه به گذشت 14 قرن از آن قضایا چه مستنداتی برای طرح این قضیه جناب آقای قزوینی دارند که الآن وجود دارد، نه مدعی علیه وجود، نه شهود وجود دارد. لطف بفرمایند پاسخ دهند.
پاسخ استاد جسینی قزوینی
در رابطه با قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، اگر بناست ما آنچه که در کتابهای روائی و رجالی و تاریخی آمده، ارزش قائل نشویم، هیچیک از موضوعات حتی در اثبات رکعات نماز ما نمیتوانیم بگوییم چیزی برای ما ثابت شده و یا ثابت نشده.
ولی آنچه در رابطه با هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است، ما چهار تا روایت صحیح با بررسی در شبکه المستقله مطرح کردیم، در شبکه سلام هم آوردیم که یکی از آنها قضیه ندامت خود جناب خلیفه اول است که میگوید من برای سه چیز که انجام دادهام، تأسف میخورم و پشیمان هستم: یکی از آنها:
وددت أنی لم اکشف بیت فاطمة و إن اغلق علی الحرب.
ای کاش من خانه فاطمه را مورد هجوم قرار نمیدادم، خانه فاطمه را کشف نمیکردم.
در این قضیه روایت کاملاً صحیح است، هیچ شبههای در صحت روایت نیست، بلکه بعضی از بزرگان أهل سنت نسبت به این قضیه صراحت بر اینکه روایت صحیح است.
جناب سیوطی در مسند فاطمه، صفحه 34، و 35 صراحت دارد که این روایت صحیح است.
جناب مقدسی از شخصیتهای برجسته أهل سنت است که ذهبی از او به عنوان:
الإمام، العالم الحافظ الحجة.
نام میبرد، میگوید:
هذا حدیث حسن عن أبی بکر.
الأحادیث المختاره، ج10، ص88
و همچنین از شخصیتهای برجسته أهل سنت؛ مثل جناب فرحان مالکی صراحت دارد بر اینکه این روایت صحیح است و شبههای در این زمینه نیست. ایشان در کتاب قراءة فی کتب العقائد، صفحه 52 میگوید:
من اول تصور میکردم که این روایات سند ندارد؛ ولی پس از بررسی برایم ثابت شد:
و هی ثابتة بأسانید صحیحه و ذکری ؟؟؟
این به اسانید صحیح ثبت شده و هیچ شبههای در این نیست.
و همچنین روایت دیگری که إبن أبی شیبه دارد، استاد بخاری است، صراحت بر اینکه:
خلیفه دوم گفت: با اینکه احترام زهرا برای من محرز است، ولی قسم به خدای عالم این احترام زهرا مانع آن نمیشود که من دستور بدهم:
إن أمرتهم أن یحرق علیهم البیت.
خانه را با ساکنانش به آتش بکشند.
المصنف، ج8، ص572
همین روایت را بلاذری در کتاب الأنساب الأشراف، جلد 1، صفحه 586، قضیه احراق را یعنی تهدید به سوزاندن را مطرح میکند و همچنین خود طبری در روایت دیگر همین مسأله را در تاریخش، جلد 2، صفحه 443 مطرح میکند.
آقای هدایتی: از الآن شما یک دقیقه فرصت دارید سؤال جدید مطرح کنید، بعد جناب مراد زهی فرصت خواهند داشت که پاسخ دهند.
سؤال استاد حسینی قزوینی
ایشان فرمودند ما به همان نسبتی که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و حضرت حضرت علی (علیه السلام) را دوست داریم، جناب ابوبکر و عمر را دوست داریم. طبق روایت صحیح بخاری، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
فاطمه غضبش، غضب من و رضایتش رضایت من است.
در صحیح بخاری و مسلم صراحت دارد که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) از ابوبکر و عمر غضبناک از دنیا رفتند:
فلم تزل مهاجرته حتی توفیت.
و این نشانگر این است که وقتی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از آنها راضی نیست، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هم از آن دو نفر راضی نیست و خدا هم راضی نیست. محبت کسی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و خدا از او راضی نیست، خلاف شریعت و خلاف شرع و خلاف عقل است. جواب بدهند.
پاسخ مولوی مراد زهی
ببنیید موضوع بحث ما آن چیزی است که جناب آقای قزوینی مطرح فرمودند. بعد از 14 قرن دادگاهی ایشان تشکیل دادند و به عنوان مدعی چهار ادعا را و چهار اتهام را متوجه خلیفه اول و دوم کردند:
1. هجوم به خانه فاطمه زهرا؛ 2. سوزاندن خانه فاطمه زهرا؛ 3. شکستن در و فرو رفتن میخ به سینه فاطمه زهرا؛ 4. سقط جنین.
من خواهشم این است که ما از موضوع خارج نشویم و اول سؤالی که مطرح میشود، تمام بشود تا سؤال جدیدی و 14 قرن از این قضیه گذشته، آیا در دوران خلیفه اول و دوم و سوم و چهارم و در طول این 14 قرن، ما در کتب معتبر تاریخ این قضیه، قضیه شوخی نیست. الآن اگر واقعاً یکی از انسانهای بزرگ عصر حاضر؛ مثلاً رئیس جمهور و یا یکی از مراجع تقلید و یا یکی از مفتیان أهل سنت متهم به چنین امری بشود، بالأخره باید مستندات قوی برایش وجود داشته باشد.
الآن آمدهاند و خلیفه اول و دوم را که اساس اسلام و برنامههای اسلامی و نشر و دعوت اسلامی از آنجا سرچشمه میگیرد، متهم به این قضیه کردهاند و دلائلی هم که ایشان آوردهاند، این دلائل اصلاً سندیت ندارد و صحت ندارد. کتابی که ایشان فرمودند، انساب الأشراف بلاذری، یک مشکل که وجود دارد معمولاً آقای قزوینی و دیگر دوستان ما یک صفحه کتاب را که مطرح میکنند، صفحه دوم را یا نگاه نمیکنند و یا مطرح نمیکنند. همین انساب الأشراف بلاذری چه گفته در صفحه 250:
لما بایع الناس أبا بکر، اعتزل علی و الزبیر، فبعث إلیهما عمر بن الخطاب و زید بن ثابت، فأتیا منزل علیّ، فقرعا الباب، فنظر الزبیر من فترة ثم رجع إلی علیّ فقال: هذان رجلان من أهل الجنة و لیس لنا أن نقاتلهما. قال: إفتح لهما. ثم خرجا معهما حتی أتیا أبا بکر، فقال أبو بکر: یا علی أنت إبن عم رسول الله و صهره، فتقول إنی أحق بهذا الأمر، لاها الله لأنه أحق به منک. قال: لا تثریب، یا خلیفة رسول الله، ابسط یدک أبایعک. فبسط یده فبایعه. ثم قال للزبیر: تقول أنا إبن عمة رسول الله و حواریه و فارسه و أنا أحقّ بالأمر؛ لاها الله لأنا أحق به منک. فقال: لا تثریب یا خلیفة رسول الله، ابسط یدک، فبسط یده فبایعه.
المدائنی، عن مسلمة بن محارب، عن سلیمان التیمی، وعن إبن عون.
انساب الأشراف بلاذری، صفحه 250 که میگوید:
حضرت علی با حضرت زبیر اول در خانه نشسته بودند، بعد رفتند خدمت ابوبکر صدیق و ایشان علت این را پرسیدند که شما چرا نیامدید برای بیعت؟ گفتند: ما فکر میکردیم ما مستحقتر هستیم. بعد حضرت علی و حضرت زبیر گفتند: دستت را دراز کن تا ما با تو بیعت کنیم. دستشان را دراز کردند و بیعت کردند.
بنابراین، به صراحت در انساب الأشراف آمده و بعد هم در چند پاراگراف جلوتر آمده:
فخرج علی فقال: یا ابابکر! أ لم تری لنا حقا فی هذا الأمر؟ قال: بلی و لکن ...
فقط گلایهای که حضرت علی (رضی الله عنه) داشت، انتظار مشاوره داشتند، وضعیت به گونهای بود که خلأ قدرت نباید پیش بیاید. این هم جواب انساب الأشراف بلاذری است و عبارت دیگر هم زیاد داریم که در جاهای دیگر آمده که وقتی حضرت ابوبکر از ؟؟؟ برگشت حضرت علی و حضرت زبیر رفتند و بلا فاصله بیعت کردند.
سؤال مولوی مراد زهی
سؤال من این است که جناب آقای قزوینی مستندات درست و قوی در این رابطه بیاورند و اگر ایشان معتقدند که هجوم صورت گرفته، بنابراین، خلیفه اول و دوم جانی قلمداد میشوند و خیانتی صورت گرفته. ایشان بیاند پاسخ بدهند نسبت به این روایتی در کتاب احقاق الحق قاضی نور الله شوشتری، جلد 1، صفحه 16 آمده.
و جاء عن الإمام السادس جعفر الصادق (ع) انه سئل عن أبی بکر و عمر رضی الله عنهما ففی الخبر «أن رجلاً سأل الإمام الصادق (ع) فقال: یا إبن رسول الله! ما تقول فی حق أبی بکر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان، کانا علی الحق و ماتا علیه، فعلیهما رحمة الله یوم القیامة.
شخصی خدمت امام صادق آمد و از ایشان سؤال کرد: در رابطه با أبوبکر و عمر شما چه میگویید؟ آن حضرت فرمود: آنها دو امام عادل بودند و بر حق بودند و بر حق مردند. فعلیهما رحمة الله یوم القیامة.
چگونه امام صادق نسبت به خلیفه اول و دوم میفرماید که اینها عادل بودند، بر حق بودند و بر حق هم فوت کردند. چگونه آقای قزوینی میفرمایند که ایشان بر اثر هجوم به خانه فاطمه زهرا اینها خیانتکار بودند و اینها جنایتکار بودند، آیا این قضایا از ذهن امام صادق پنهان بود؟
جواب استاد حسینی قزوینی
ایشان فرمودند که طبق روایت انساب الأشراف، امیر المؤمنین (علیه السلام) آمدند و بیعت کردند. من تعجب میکنم جناب آقای مراد زهی که از اساتید توانمند حوزه علمیه هستند و شاید تعداد 50 کتاب تألیف کردهاند، چگونه عبارت صریحی که در صحیح بخاری، جلد 5، صفحه 82، حدیث 4240 صراحت دارد که امیر المؤمنین (علیه السلام) 6 ماه بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، مادامی که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) زنده بودند، بیعت نکردند.
و لم یکن یبایع تلک الأشهر.
در این 6 ماه علی بیعت نکردند.
در صحیح مسلم، جلد 5، صفحه 154آمده که امیر المؤمنین (علیه السلام) بیعت نکردند. جناب عبد الرزاق استاد بخاری در المصنف، جلد 5، صفحه 472 میگوید:
نه تنها علی بیعت نکرد، بلکه هیچیک از بنی هاشم نیز در طول آن شش ماه بیعت نکردند.
طبری صراحت دارد از زهری سؤال کردند:
أ فلم یبایع علی ستة أشهر؟
علی در آن 6 ماه بیعت نکرد؟
قال: و لا أحد من بنی هاشم.
هیچیک از بنی هاشم نیز بیعت نکردند.
و بحث اینکه ایشان میفرماید ما جناب ابوبکر و عمر را جنایتکار و خیانتکار معرفی میکنیم، جناب مراد زهی در خود صحیح مسلم، جلد 5، صفحه 159، حدیث 4468 خلیفه دوم اشاره میکند به علی (علیه السلام) و عباس و میگوید:
وقتی پیامبر از دنیا رفت، ابوبکر گفت که من خلیفه پیامبر هستم؛ ولی شما رأیتان این بود که ابوبکر:
کاذباً آثماً غادراً خائنا
دروغگو و گنهکار و حیلهگر و خائن است.
فلما توفیت ابوبکر قلت: أنا خلیفة رسول الله و خلیفة ابی بکر؛ فرأیتمانی کاذباً آثماً غادرا خائناً.
پس از ابوبکر هم من خلیفه شدم و شما معتقد بودید که من دروغگو و گنهکار و حیلهگر و خائن هستم.
پس این ما نیستیم که آنها را در قفس اتهام قرار دادهایم و نسبت جنایت به آنها میدهیم.
اما نسبت به قضیه روایتی که حضرتعالی نقل فرمودید که البته آن آدرسی که جنابعالی دادید، درست نیست. آنچه هست در جلد 1، صفحه 69 و 70 است و در الصوارق المحرقه هم هست. ولی ایکاش حضرتعالی یک دقتی میکردید، که اولاً این روایت هیچ سندی ندارد و روایت از نظر سند کاملاً مخدوش است و مضافا کخ در ذیل آن روایت، از امام صادق (علیه السلام) سؤال میکند:
مراد شما که گفتید امامان عادلان: این دو امام عادل هستند، چی بود؟
حضرت فرمود:
من مرادم این بود که اینها عدلا عن الحق: این دو از عدل عدول کردند و اماما أهل النار: دو تا امام أهل آتش هستند.
بعد حضرت اشاره میکند به آیه شریفه:
و جعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ
سوره قصص/آیه41
و اینکه گفتم اینها قاسط هستند، مراد من این است:
وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا
سوره جن/آیه15
فلذا روی این جهت ما نه تنها این روایت را ضعیف میدانیم، از مطاعن میدانیم، خواندنش را حرام میدانیم، به طلبههایمان هم توصیه میکنیم اصلا این روایت را مطرح نکنند. چون موجب ایجاد فتنه میشود.
سؤال استاد حسینی قزوینی
گرچه ایشان نسبت به سؤال دوم بنده جواب ندادند. غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) از أبی بکر و عمر یک مسأله ثابت در صحیح بخاری و مسلم است.
سؤال سوم من از ایشان این است که شما در روایات، در صحیح بخاری و مسلم آوردهاید:
من مات و لیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة.
صحیح مسلم، ج6، ص22
و همچنین:
من مات و لیس علیه امام مات میتة الجاهلیة.
این کاملاً ثابت است.
از طرف دیگر در صحیح بخاری و مسلم هست:
ماتت فاطمة و هی واجدة علی أبی بکر.
نه تنها بیعت نکرد؛ بلکه نسبت به ابی بکر غضبناک نیز از دنیا رفت.
فلم تزل مهاجرته حتی توفیت.
در اینجا مسأله این است فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که در برابر خلیفه اول بیعت نکرد و او را به عنوان امام قبول نکرد، آیا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) به مرگ جاهلی مرده و یا خلافت ابوبکر، خلافت مشروع نیست؟
پاسخ مولوی مراد زهی
ببنید من اولاً به این سبک برنامه که چهار دقیقه و یک دقیقه است، اعتراض دارم. یک بحث وقتی ادامه پیدا میکند باید جمعبندی بشود تا حالا سه چهار تا بحث مطرح شد.
سؤالی که من کردم در رابطه با مطلب قاضی نور الله شوشتری. من متأسفم که تمام بینندگان آشنا هستند به زبان عربی. چگونه واقعاً یک مسأله را از ظاهر مسأله برمیگردانند که وقتی سؤال کردند:
یا إبن رسول الله! ما تقول فی حق أبی بکر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان.
عادل در زبان عربی به چه گفته میشود؟ قاسط در زبان عربی به چه گفته میشود؟ و ماتا علیه.
مطلب دوم آنچه از صحیح مسلم آوردند. جای تأسف است که من همین مسأله را عرض کردم که یک پاراگراف را میخوانند و یک پاراگراف را نمیخوانند. صحیح مسلم همین الآن جلوی من است، همین حدیثی که ایشان آوردند، حدیث صحیح مسلم است و من میخوانم و شنوندگان هم گوش کنند، خود آقای قزوینی هم گوش کنند و بعد قضاوت کنند.
فلما توفی رسول الله (صلی الله علیه و سلم) قال أبو بکر: أنا ولی رسول الله (صلی الله علیه و سلم) فجئتما تطلب میراثک من إبن أخیک و یطلب هذا میراث امرأته من أبیها فقال أبو بکر: قال رسول الله (صلی الله علیه و سلم): ما نورث ما ترکنا صدقة، فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا والله یعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق، ثم توفی أبو بکر و انا ولی رسول الله (صلی الله علیه و سلم) و ولی أبی بکر، فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا والله یعلم أنی لصادق بار راشد تابع للحق.
حضرت عباس و حضرت علی وقتی خدمت حضرت عمر میآیند عبارت این است:
فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا.
یعنی وقتی شما نزد خلیفه رفتید، به گمان شما؛ یعنی شما چنین فکر میکردید، این علامت استفهامی و سؤالی است، آیا شما فکر میکردید که ایشان کاذبا غادرا آثما خائنا است، در حالیکه اینطور نیست؛ چون در ادامهاش میگوید:
والله یعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق.
ایشان صادق است، نیکوکار است.
ثم توفی أبو بکر.
بعد شما نزد من آمدید:
فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا والله یعلم.
این والله یعلم را نمیخوانند:
خدا میداند که من صادق و بار راشد و تابع حق هست.
بعد شما آمدید پیش من و اصرار دارد و این مسألهای است که ابوبکر صدیق درباره آن قضاوت کرده است.
بعد وقتی که آمدند میفرماید:
فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا.
نه اینکه من از خودش خبر میدهد، یعنی شما چنین فکر میکنید.
بعد والله یعلم انی لصادق، والله یعلم إنه لصادق.
چگونه است که استنباط توهین میکند که خلیفه دوم، خلیفه اول را کاذب و غادر و آثم میداند؛ در حالی پشت سر همین جمله میگوید: والله یعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق.
آقای قزوینی نسبت به این عبارت توضیح دهند که امام چهارم حضرت علی بن حسین بن علی رضی الله تعالی عنه در کتاب کشف الغمة إربلی، جلد 2، صفحه 78 که گروهی از ایران آمدند خدمت ایشان و از حضرت ابوبکر و عمر و عثمان سؤال کردند. بعد ایشان فرمود:
آیا شما نمیدانید که الذین یخرجهم من دیارهم، آن آیه معروف در قرآن کریم درباره چه کسی است؟
[چون سخنان ایشان واضح نبود، ما تمام روایت را از اصل کتاب در اینجا نقل میکنیم]
و قال سعید بن مرجانة کنت یوما عند علی بن الحسین فقلت سمعت أبا هریرة یقول: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: من أعتق رقبة مؤمنة أعتق الله تعالی بکل إرب منها إربا منه من النار حتی أنه لیعتق بالید الید و بالرجل الرجل و بالفرج الفرج فقال علی (علیه السلام): أنت سمعت هذه من أبی هریرة؟ فقال سعید: نعم، فقال لغلام له: أفره غلمانه و کان عبد الله بن جعفر قد أعطاه بهذا الغلام ألف دینار فلم یبعه أنت حر لوجه الله تعالی و قدم علیه نفر من أهل العراق فقالوا فی أبی بکر وعمر وعثمان رضی الله عنهم فلما فرغوا من کلامهم قال لهم ألا تخبرونی أنتم المهاجرون الأولون الذین أخرجوا من دیارهم و أموالهم یبتغون فضلا من الله و رضوانا و ینصرون الله و رسوله أولئک هم الصادقون قالوا: لا، قال: فأنتم الذین تبوأوا الدار و الإیمان من قبلهم یحبون من هاجر إلیهم و لا یجدون فی صدورهم حاجه مما أوتوا و یؤثرون علی أنفسهم ولو کان بهم خصاصة قالوا: لا، قال: أما أنتم قد تبرأتم أن تکونوا من أحد هذین الفریقین و أنا أشهد أنکم لستم من الذین قال الله فیهم و الذین جاؤوا من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذین سبقونا بالإیمان و لا تجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا» خرجوا عنی فعل الله بکم.
کشف الغمة للإربلی، ج2، ص291
من گواهی میدهم که شما از آن گروه سوم نیستید که خداوند درباره آنان گفته است:
و الذین جاؤوا من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذین سبقونا بالإیمان و لا تجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا
یعنی وظیفه بنده و آقای قزوینی و مسلمانان بعدی، طبق این آیه صریح قرآن این است که ما باید برای مؤمنین گذشته، به ویژه برای اصحاب و أهل بیت دعای مغفرت کنیم و بخواهیم از خدا که هیچگونه غل و کدورتی در دلهای ما از آنها نباشد وظیفه ما را قرآن مشخص کرده است.
بنابراین نسبت به این روایت که در کشف الغمة، جلد 1، صفحه 78 آمده که حضرت علی بن الحسین، نسبت به معترضین و آنهایی که بدگو بودند نسبت به سه خلیفه اول اینگونه برخورد میکند و این آیه قرآن را میگوید که آنها مصداق این آیه بودند.
جواب استاد حسینی قزوینی
در رابطه با روایتی که ایشان مطرح کردند در کتاب کشف الغمة، جلد 1، صفحه 78، همچنین روایتی نیست. در جلد 2، صفحه 291 یک روایتی است که این روایت سندش میرسد به أبو هریره، أبو هریره از دیدگاه ما به هیچوجه مورد وثوق نیست؛ چون مورد ذم آقا امیر المؤمنین (علیه السلام) است و روایاتی هم که جناب إربلی میآورد، غالبا از منابع أهل سنت میآورد و بدون ذکر سند و روایتی که سند نداشته باشد و یا سندش به روات أهل سنت برسد که از دیدگاه ما وثاقتش ثابت نیست، این روایت ازدیدگاه و نظر ما اعتبار ندارد.
اما نسبت به روایت صحیح مسلم که جناب مراد زهی فرمودند. آنجا امیر المؤمنین (علیه السلام) و عباس مورد خطاب خلیفه دوم است. تعدادی از صحابه هم آنجا نشستهاند. جناب خلیفه دوم سؤال نکرد. میگوید وقتی من خلیفه شدم فرأیتمانی، یعنی رأی و نظر شما این بود که من دروغگو و حیلهگر و خائن و گنهکار هستم.
بلی خود ایشان میگوید: والله یعلم أنی لصادق. این ادعای جناب خلیفه دوم است؛ ولی آقا أمیر المؤمنین (علیه السلام) و عباس وقتی که خلیفه دوم گفت: شما رأیتان این بود، حضرت علی (علیه السلام) آنجا تکذیب نکرد. حضرت علی (علیه السلام) نگفت: نه جناب عمر، اختیار دارید، ما چنین عقیدهای نسبت به شما نداریم، چنین رأیی نداریم. و همچنین عباس انکار نکرد حرف جناب خلیفه دوم را و صحابهای که آنجا نشسته بودند، سی چهل نفر، هیچکدام نگفتند که جناب خلیفه اینکه شما میگویید نظر آقای عباس و آقا أمیر المؤمنین (علیه السلام) درباره تو این است که کاذب، آثم، غادر، حیلهگر هستید، هیچکدام این قضیه را تکذیب نکردند.
و اضافه بر این، جناب آقای مراد زهی عزیز! آیا این قضیه مگر منحصر به همین روایت است؟ حدیث حوض مگر جدای از این قضیه است. مگر قضیه شک خلیفه دوم در قضیه حدیبیه، آیا جدای از این قضیه است؟ اینها مطالبی است که ما باید فکر کنیم یک مقداری از جنبه تقلیدی بیاییم بیرون. یک مقداری دقت کنیم در مضمون روایت و سند روایت که در صحیح مسلم است و هیچ شک و شبههای نیست.
و خود آقای بخاری احساس میکند که این واژه کاذباً آثماً غادراً خائناً، توهین در حق خلیفه اول و دوم است و لذا در صحیح بخاری اینها را حذف میکند و میآورد:
فرأیتمانی کذا و کذا
این نشانگر این است که آقای بخاری از این روایت در حقیقت اهانت و توهین به خلیفه اول و دوم فهمیده و تبدیل این واژهها را به کلمه کذا و کذا.
سؤال استاد حسینی قزوینی
من عرض میکنم که سؤال قبلی و قبلی تر من را جناب مراد زهی جواب ندادند و من باز تکرار میکنم که حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) از ابوبکر و عمر به ویژه از ابوبکر غضبناک شد.
فغضبت فاطمه بنت رسول الله فهجرت أبابکر.
از ابابکر قهر کرد. با اینکه قهر کردن یک امر منفی است.
فلم تزل مهاجرته حتی توفیت.
تا آخرین لحظه حیات هم جناب حضرت زهرا (سلام الله علیها) از ابوبکر راضی نشدند.
آیا این غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) دلیل بر عدم مشروعیت آنها نیست؟ آیا این دلیل بر آن نیست که آنها بر یک مسندی نشستهاند که مرضی حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و مرضی نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) نیست و خداوند نیست؟ آیا این غضب و این هجرت و آنچه در الإمامة و السیاسه هم آمده که میخواهم إن شاء الله آن را یک مقدار بزرگنمایی کنم که میگوید:
و الله لأدعونکما فی کل صلاة أصلیها.
آیا این مشروعیت خلافت شیخین را زیر سؤال نمیبرد؟
پاسخ مولوی مراد زهی:
منظور بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا، سوزاندن خانه، توهین به حضرت فاطمه زهرا و سقط جنین است. بحث فاطمه زهرا و بحث بیعت یک بحث مستقلی است. من خواهش میکنم، من استدعا دارم مستندات خودش را نسبت به ادعا و اتهامی که متوجه خلیفه اول و دوم شده، مستندات هجوم و ... .
من چون مقید هستم که در موضوع مورد نظر بحث بشود، نظر من این است که از همین الآن بحث هجوم و این مسائل باشد. بحث بیعت و بحث غضب، خودش بحث مستقلی است که خودش چندین جلسه را میطلبد. آنها در جلسات آینده. فعلاً بحث هجوم مطرح بشود. ایشان مستنداتی نیاوردند برای هجوم.
اولین سؤال من این بود که این مسألهای که نسبت داده شده و در بسیاری از شبکههای ماهوارهای و در بسیاری از سایتهای اینترنتی و در کتابهای و یک مسأله بسیار مهمی است که خلیفه دوم را متهم به حمله و هجوم به خانه فاطمه زهرا کرده و متهم شده؛ در حالی که الآن نه مدعی وجود دارد نه مدعی علیه، نه خود حضرت علی و نه خود حضرت فاطمه و حسن و حسین، این ادعا را در طول 14 قرن مطرح نکرده. پروندهای که الآن باز شده، درخواست من از جناب قزوینی این است که مستندات قوی حقوقی و محکمه پسندی را در این مورد بیارند و اثبات کنند.
واقعاً بعد از کتاب الله از دیدگاه شیعه، نهج البلاغه قویترین کتاب است. وقتی ما خطبههای نهج البلاغه را مطالب نهج البلاغه و بسیاری از کتابهایی که ائمه درباره خلیفه اول و دوم است بررسی میکنیم، آنجا یک الگویی از محبت و از اخوت و برادری میبینیم و خطبههای نهج البلاغه، کلاً اصلا این مطاعن را که خلیفه اول و یا دوم بر باطل بودند و یا هجوم صورت گرفته را رد میکنند. آقای این سؤال است که خطبه 219 نهج البلاغه است که حضرت علی حضرت عمر (رضی الله عنه) را اینگونه توصیف میکند:
[اصل خطبه نهج البلاغه مورد استناد مولوی مراد زهی:
ِلَّلهِ بِلَادُ فُلَانٍ فَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَی الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ قَلِیلَ الْعَیْبِ أَصَابَ خَیْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّی إِلَی اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَکَهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا یَهْتَدِی فِیهَا الضَّالُّ وَ لَا یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدِی]
من عربیاش را نمیخوانم و فارسیاش را میخوانم.
خداوند شهرهای عمر بن خطاب را آباد گرداند، همانا او کجی را راست نمود و بیماری را معالجه کرد و سنت را بر پا داشت و تبهکاری و فساد را پشت سر نهاد و پاک و بی آلایش از دنیا رفت، نیکویی و خیر خلافت را دریافت و از شرّ و بدی هم پیشی گرفت.
خوب این خطبه 219 نهج البلاغه است که از زبان مبارک حضرت علی نسبت به خلیفه دوم صادر شده و کاملاً ایشان را متبع سند، مخالف ؟؟؟، پاک و بی آلایش، قلیل العیب و اینکه خیر دین اسلام و قرآن را دریافت و از شرش دور بوده است.
أَدَّی إِلَی اللَّهِ طَاعَتَهُ
همواره طاعت إلهی را به جا آورده.
وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ
و از خداوند هم تقوی را پیشه گرفته.
این چیزی است که در خطبه 219 نهج البلاغه است و خطبه دیگر نهج البلاغه:
فِی کَلَامٍ لَهُ وَ وَلِیَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّی ضَرَبَ الدِّینُ بِجِرَانِه.
بعد از ابوبکر بر مسلمانان فرمانروا شد، فرمانده یعنی عمر بن خطاب، پس امر خلافت را برپا داشت و ؟؟؟ نمود تا اینکه دین قرار گرفت و پا برجا شد.
کلمات قصار، شماره 459
این خطبههای صریح و آشکار نهج البلاغه است. حالا ما روایات بسیاری هم داریم.
سؤال مولوی مراد زهی:
من سؤال هم همین است که شنوندگان و خوانندگان سایتهای اینترنتی که در این مدت این موضوع را دیدهاند و شنیدهاند و بررسی کردهاند این موضوع را، با دیده انصاف بنگرند و توجه بکنند، خلیفه اول و خلیفه دوم بهترین انسانها بعد از رسول خدا مورد اتهام قرار گرفتهاند بعد از 14 قرن جلسه دادگاه و محاکمه برایشان تشکیل شده. مدعی. ما این استدعا را داریم به عنوان مدافع که مدعی دلائل قوی و مستند که منطبق با قرآن و مطابق با سنت صحیحه و مطابق با اخلاق و ادبیات ائمه و أهل بیت باشد، نسبت به این ادعا و همچنین مستنداتی که محکمه پسند باشد، در چارچوب مسائل قضائی و حقوقی اسلامی و غیر اسلامی مشروعیت داشته باشد، مستندات این قضیه را مطرح بفرمایند.
پاسخ استاد حسینی قزوینی
در رابطه با سؤالی که برادر عزیزمان داشتند که آیا ما دلیل محکمه پسند داریم یا نداریم، بنده عرض کردم که چهار روایت صحیح و محکم از کتاب إبن أبی شیبه استاد بخاری، المصنف، بحث سندیاش هم کاملا محرز است.
محمد بن بِشر است، یحیی بن معین میگوید ثقة، إبن حجر میگوید ثقة.
عبید الله بن عمر بن حفص است، یحیی بن معین و همچنین أبو زرعه و أبو حاتم میگویند ثقة.
زید بن اسلم قرشی است، مزی نقل میکند از أبو زرعه، أبو حاتم و نسائی و إبن خراج که میگویند ثقة.
اسلم قرشی است. عجلی میگوید ثقة و أبو زرعه میگوید ثقة.
سند از دیدگاه أهل سنت کاملاً صحیح است و هیچ مناقشهای در سند روایت نیست. وقتی سند روایت صحیح شد، میشود دلیل محکمه پسند.
در متن روایت دارد که جناب خلیفه دوم که من دستور میدهم که خانه را به آتش بشکند. تهدید میکند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، أمیر المؤمنین (علیه السلام)، حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (علیهم السلام) را به سوزاندن.
آیا خلیفه چنین حقی دارد که اگر کسی ممانعت از بیعت کرده و حاضر نشده که بیعت کند، آیا بیعت کردن از قبول دین بالاتر است؟ قرآن صراحت نسبت به قبول دین که
لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی
و همچنین نسبت به خود رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صراحت دارد بر اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اگر چنانچه مردم از تو روی گردان شدند:
إنما علیک البلاغ
تو وظیفهات فقط ابلاغ است
حق اینکه شما بخواهید مردم را به زور وادار کنید به اسلام، نیست.
جناب خلیفه دوم وقتی میآید تهدید میکند، این اصلاً خلاف سنت و خلاف قرآن است.
و همچنین سه روایت دیگر ما آوردیم از طبری و دو روایت که سنداً کاملاً صحیح است. از بلاذری یک روایت سنداً صحیح است. همچنین شخصیتهای بزرگ أهل سنت مثل ضیاء الدین مقدسی میگوید روایت صحیح است، سیوطی میگوید روایت صحیح است. فرحان بن مالکی میگوید روایت صحیح است، إبن تیمیه حرانی با اینکه نهایت ظلم را در حق أهل بیت کرده، صراحت دارد بر اینکه انه کبس البیت. جناب ابوبکر، خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) را به هم ریخت و وارد خانه شد و خانه را کشف کرد. در منهاج السنة، جلد 4، صفحه 220. شهرستانی همین را دارد، إبن حجر عسقلانی در لسان المیزان، جلد 1، صفحه 268، صفدی در الوافی بالوفیات، إبن عبد البر و قرطبی. همه این قضایا را مطرح میکنند. عبد الفتاح عبد المقصود از شخصیتهای برجسته أهل سنت این قضیه را تأیید میکند در کتاب الإمام علی بن أبی طالب. محمد حسنین هیکل این را قبول دارد در کتاب الصدیق ابابکر، صفحه 62، عمر رضا کحاله این قضیه را قبول دارد و هیچ مشکلی هم ندارد.
سؤال استاد حسینی قزوینی
با توجه به مستنداتی که بنده عرض کردم با بررسی سندی و شهادت علمای بزرگ، مثل محمد حسین هیکل و دیگران، قضیه هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها)، کاملاًٌ ثابت است و این نشان میدهد که جناب خلیفه دوم این هجوم را انجام دادهاند و این هجوم نشان میدهد که اجماعی در کار نبوده و حد اقل این است که امیر المؤمنین (علیه السلام) و عدهای از بنی هاشم از بیعت با ابوبکر خارج شده بودند.
آقای إبن حزم اندلسی در المحلی، جلد 9، صفحه 345 میگوید:
و لعنة الله علی کل إجماع یخرج عنه علی بن أبی طالب و من بحضرته من الصحابة.
لعنت خدا به آن اجماعی باد که حضرت علی و صحابهاش در درون آن اجماع نباشند.
جواب مولوی مراد زهی
روایت المصنف که ایشان میآورند، بحث ما این است که متأسفانه ایشان یک صفحه کتاب را نگاه میکنند و صفحه دیگر کتاب را نگاه نمیکنند. در همین مصنف إبن أبی شیبه، جلد 7، صفحه 432، حدیث 4705 آمده است:
کان علی و الزبیر یدخلان علی فاطمة بنت رسول الله (ص) فیشاورونها و یرتجعون فی أمرهم، فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب ...
تا آنجا که همان بحث تهدید است.
فلما خرج عمر جاؤوها : حضرت علی و زبیر نزد فاطمه آمدند.
فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءنی و قد حلف بالله لئن عدتم لیحرقن علیکم البیت و أیم الله لیمضین لما حلف علیه، فانصرفوا راشدین.
حضرت فاطمه اظهار داشت که حضرت عمر آمده و چنین تهدیدی کرده و تهدیدش را عملی میکند، شما بروید و دوباره پیش من نیایید تا تکلیف روشن بشود.
فانصرفوا عنها : رفتند حضرت علی و حضرت زبیر.
فلم یرجعوا إلیها حتی بایعوا لأبی بکر: با ابوبکر بیعت کردند.
این روایت تصریح میکند این چیزی که این ادعایی که این اتهامی که مطرح شده، هجوم، سوزاندن خانه، سقط جنین و... از این روایت حداکثر تهدید ثابت میشود با وجودی که این روایتی که ایشان مستند آوردند روایت منقطع است. روایت منقطع از نظر اصول حدیث نمیتواند مستند باشد. چون راوی زید بن اسلم است، در همین تقریب التهذیب إبن حجر است:
هذه الروایة منقطعة لأن زید بن أسلم کان یرسل و احادیثه عن عمر منقطع.
إبن حجر و همچنین ؟؟؟ اسانید الرواة برای علامه البانی.
بنابراین اگر این روایت مورد احتجاج بشود، اصل ادعا باطل است؛ چون در این روایت حداکثر تهدید ثابت میشود. اصل ادعا تخریب و سوزاندن خانه و سقط جنین است
باتوجه به این شنوندگان گرامی استحضار داشته باشند که خانه حضرت علی و حضرت زهرا متصل به مسجد النبی بود؛ یعنی اگر خانه به آتش کشیده میشد، قطعاً مسجد النبی هم بالأخره با آن امکانات آنروزی به آتش کشیده میشد. چگونه بود که مسجد النبی که در شبانهروز صحابه پنج بار در مرکز مدینه برای نماز خواندن میآمدند، این همه صحابه باید در حد تواتر ثابت میشد این روایت. چگونه فرد خاصی میآید و این روایت را به صورت منقطع یا به صورت موضوع بیان میکند و یا حد اکثر در سه چهار تا کتاب که راویاش متهم است؛ مثل جابر جعفی که کذاب است به اتفاق عامه حدیث. یا روایت زید بن اسلم که منقطع است.
ادعا چیزی دیگر و دلیل چیزی دیگر. دلیل آقای قزوینی بر ادعای که قبلاً مطرح کردند منطبق نیست. ادعای ایشان سوزاندن بود، ادعای ایشان سقط جنین بود. ادعای ایشان توهین به فاطمه زهرا بود؛ ولی از روایت ثابت میشود که بلا فاصله رفتند حضرت علی و حضرت زبیر و بیعت کردند.
اما انساب الأشراف بلاذری را هم من قبلا عرض کردم. این روایت هم باطل است؛ به خاطر اینکه این انساب الأشراف همانطوری که از اسمش پیداست، یک کتاب نسبنامه است. ما نمیتوانیم یک همچنین اتهام بزرگی را از یک مطلبی که در یک کتاب نسبنامه آمده، نوشته شده ثابت کنیم.
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ...
قرآن میگوید که صحابه در میان همدیگر رحمت داشتند و با این هم در تضاد است. با خطبههای نهج البلاغه در تضاد است.
سؤال مولوی مراد زهی
من به جایی این سؤالی مطرح کنم، پاسخ روایت طبری را میدهم. ببینید که این روایت طبری، یک کتاب تاریخ است که در رطب و یابس است؛ یعنی یک مورخ و یک تاریخنویس مثل طبری؛ هیچگاه این تعهد را نداشته که روایات صحیح را بیاورد. هزاران روایات موضوع، روایات دروغ و روایات جعلی است که ما در تاریخ طبری داریم. سندیت را باید از کتاب نهج البلاغه بیاورند، از کتاب صحیح بخاری بیاورند، از کتاب صحیح مسلم و صحاح سته بیاورند نه از کتاب تاریخ طبری. وانگهی چه تضمینی وجود دارد که در تاریخ طبری هم دستبرد نباشد. ما همین الآن دو کتاب داریم یکی به نام العربیة للناشئین، خوانندگان توجه داشته باشند، یکی هم کتاب تعلیم اللغة العربیة که مؤلفش مصری است. همین دو کتاب توسط یکی از ناشرین قم چاپ شدند و تحریف زیادی در این دو کتاب صورت گرفته است. مطالب جابهجا شده و خیلی از مطالب در عصر سرعت امروزی یک شایعه میشود و دو ماه طول میکشد تا این ... .
بنابراین استناد به کتاب تاریخ طبری نمیتواند سندیت برای اثبات اتهام بزرگی که هم به أهل بیت توهین است و هم به خلیفه اول و خلیفه دوم.
پاسخ استاد حسینی قزوینی
من از جناب آقای مراد زهی انتظارم خیلی بیش از اینها بود، چون من به علمیت ایشان اعتقاد دارم و اینکه یک استاد حوزه هستند و بیش از 50 کتاب تألیف کردهاند. ایشان که میفرماید از ناحیه زید بن اسلم، این روایت المصنف مورد اشکال است، حداقل یک نگاه بکنند به سند. دارد:
زید بن أسلم، عن أبیه أسلم.
انقطاع ندارد، جناب آقای مراد زهی. زید بن أسلم از پدرش نقل میکند. زید بن أسلم مورد ثقه است، هیچ شکی در وثاقت او نیست. أبو زرعه، أبو حاتم، إبن سعد، نسائی و إبن خراش، همه میگویند که این ثقه است.
تهذیب الکمال للمزی، ج10، ص17
و اضافه آقای زید بن اسلم از روات صحیح بخاری و صحیح مسلم است. چگونه آقای مراد زهی میآید، زید بن اسلم را که از روات بخاری و از روات مسلم است، این چنین لت و پار میکند. زید بن اسلم از پدرش اسلم نقل میکند.
اسلم قرشی از غلامان جناب عمر بن خطاب بوده است. مزی میگوید:
اسلم القرشی العدوی مولی عمر بن الخطاب، ادرک زمان النبی (صلی الله علیه و سلم).
زمان پیامبر را هم درک کرده.
عجلی هم گفته: مدینی ثقة. أبو زرعه هم گفته: ثقة.
تهذیب الکمال للمزی، ج2، ص330
اما ایشان میفرمایند که ما از کتاب نهج البلاغه برای ایشان دلیل بیاوریم. چشم ما از نهج البلاغه هم برای ایشان عرض میکنیم.
در نهج البلاغه، خطبه 202 آقا امیر المؤمنین (علیه السلام) هنگام دفن حضرت زهرا (سلام الله علیها) خطاب به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرماید:
ستنبئک إبنتک بتضافر أمتک علی هضمها.
یا رسول الله! دخترت به تو خبر خواهد داد که امت تو در حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ظلم کردهاند.
جناب شیخ حبیب الله خوئی (ره) کتابی دارد، در شرح نهج البلاغه، به نام منهاج البراعة، جلد 13، صفحه 14 میگوید: تضافر الأمة علی هضمها
معنایش این است:
إشارة الی ما صدر عنهم من کسر ضلعها و إسقاط جنینها.
این که امت در حق حضرت زهرا (سلام الله علیها) ظلم کردهاند و حق او را پایمال کردهاند، اشاره است به شکستن پهلوی حضرت زهرا (سلام الله علیها) و سقط جنین ایشان. منهاج البراعة جناب خوئی (ره) از کتابهای معتبر است و خود جناب خوئی (ره) از شخصیتهای برجسته است.
و اضافه در نهج البلاغه، خطبه 202 این عبارت است. بزرگان أهل سنت هم همین تعبیر را از امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل کرده اند. آقای عمر رضا کحاله، از علمای معاصر أهل سنت است، در کتاب اعلام النساء، جلد 3، صفحه 21 نقل میکند.
فاضل معاصر مصری، جناب مأمون غریب در کتاب خلافة علی بن أبی طالب، صفحه 33 نقل میکند.
عبد العزیز شناوی، فاضل مصری در کتاب سیدات نساء أهل الجنة، صفحه 151 نقل میکند.
سؤال استاد حسینی قزوینی
جناب آقای مراد زهی فرمودند آنچه که این روایت ثابت میکند، تهدید است، ما از جناب آقای مراد زهی سؤال میکنیم که آیا تهدید فردی برای بیعت، از دیدگاه قرآن سند دارد؟ که آیا خلیفه و امام میتواند کسی را برای بیعت اجبار کند؟ یا در سنت ما روایتی داریم یا جناب خلیفه دوم و همچنین خلیفه سوم، آقا امیر المؤمنین (علیه السلام)، کسی را وادار کرده اند. این تهدید مخالف آیه 54 سوره نور است که خداوند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، میگوید:
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْهِ مَا حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ مَا حُمِّلْتُمْ
اصلا از رسالت تو که به مراتب بالاتر از امامت و خلافت است، رویگردان شدند، گناهش برای خودشان است.
وَ مَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ
جواب مولوی مراد زهی
خطبه نهج البلاغه که ایشان قرائت فرمودند، من خواهش میکنم که کسانی که در رشته فقه و حقوق مطالعاتی دارند، ببینند که این خطبه نهج البلاغه، دلیلی و سندی میشود. دلیل و سند باید روشن باشد که قتل فاطمه زهرا، سقط جنین، هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) از آن دلیل ثابت بشود. این یک خطبه است؛ اما خطبهای به این صراحت، خطبه 219 که میفرماید:
وَ دَاوَی الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ قَلِیلَ الْعَیْبِ.
اینجا نفی میکند این خطبه، این چیزی را که جناب قزوینی به آن استناد میکنند. خطبه کاملا روشن است. خطبه بعدی هم:
وَ وَلِیَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّی ضَرَبَ الدِّینُ بِجِرَانِه.
که تمام شارحین، از جمله إبن أبی الحدید، محمد عبده و دیگران از والی، تحت این خطبه نوشتهاند که مراد خلیفه دوم است. و این جای تأسف است که ایشان از روزنامه نگاری مثل هیکل میآیند که ایشان صحبتی کرده باشند برای اثبات همچنین امر مهمی و افتراء مهمی که در 14 قرن پیش صورت گرفته باشد. بعد از 14 قرن آقای هیکل و یا کسان دیگر، ادیبانی بیایند، رماننویسانی، داستاننویسانی بیایند، اینها سندیت ندارند. من عرض کردم برای ما خطبههای نهج البلاغه سند است، قرآن سند است. وانگهی من از جناب قزوینی سؤال میکنم که کتاب ناسخ التواریخ برای میرزا تقی خان که معاصر ما است و در کتاب أعیان الشیعة میگوید که لم یعمل مثله، میگوید:
إن ناساً من رؤساء الکوفة و أشرافهم الذین بایعوا زیداً حضروا یوماً عنده و قالوا له: رحمک الله، ماذا تقول فی حق أبی بکر و عمر؟
آمدند از اشراف کوفه سؤال کردند که جناب زید، ما تقول فی حق ابوبکر و عمر؟ : درباره ابوبکر و عمر شما چه میفرمایید؟
توجه داشته باشند شنوندگان و محققان منصفین که امام زید در پاسخ به این چه فرمود:
قال: ما أقول فیهما إلا خیراً کما أسمع فیهما من أهل بیتی إلا خیرا.
من تمام أهل بیتم درباره اینها جز خیر نمیگویند.
ما ظلمانا و لا أحد غیرنا.
به کسی دیگری نیز ظلم نکردند.
و عملا بکتاب الله و سنة رسوله.
به کتاب الله وسنت رسول عمل کردند.
این هم یکی از پژوهشگران بزرگ قرون گذشته است، کتاب ناسخ التواریخ، جلد 2، تحت عنوان احوال امام زین العابدین.
تمام ائمه أهل بیت منقبت و بزرگواری و عدالت و محبت أهل بیت و خلیفه اول و دوم را اعتراف دارند و در کتابهای مستند آمده.
و باز در همین خطبه نهج البلاغه، حضرت علی (علیه السلام) به عنوان مشاور عالی خلیفه دوم قرار میگیرد و در تمام کتابهای تاریخ است که حدود 14 بار خلیفه دوم سفر خارج از مدینه داشته و در آن 14 بار، 12 بار جانشینش حضرت علی بود.
شنوندگان عزیز قضاوت بکنید. اینقدر محبت و صفا و صمیمیت بین خلیفه اول و او وجود داشت که 12 بار او را جانشین خودش تعیین میکند. اگر عداوت بود، بغض بود، هیچ کسی همچین کاری انجام نمیداد.
سؤال مولوی مراد زهی
من به جای طرح سؤال در رابطه با روایت طبری یک توضیحی دیگر عرض کنم که نخستین روای تاریخ طبری إبن حمید است. إبن حمید هم از دیدگاه محدثین متهم به دروغپردازی است.
آخرین روای هم روایت منقطع است. راوی اول که أبی عبد الله الرازی که متوفای 148 هجری است. که إبن خراش درباره او میگوید:
حدثنا حمید و کان و الله یکذب.
ابن حمید برایم حدیث کرد؛ ولی به خدا قسم که او دروغ میگفت.
؟؟؟ درباره او میگوید:
ما رأیت ؟؟؟ بالکذب من إبن حمید و إبن ؟؟؟
من دروغگوتر از إبن حمید و إبن ؟؟؟ ندیدم.
همچنین علامه ذهبی درباره او میگوید:
و هی مع امامته منکر الحدیث.
صاحب عجائب است.
آخرین راوی زیاد بن کلیب، أبو معشر کوفی است ... .
پاسخ استاد حسینی قزوینی
من از همین سؤال ایشان شروع میکنم که ایشان نسبت به محمد بن حمید اشکال کردند. جناب مراد زهی! جناب آقای مزی در تهذیب الکمال، جلد 5، صفحه 100 از یحیی بن معین و از أبو زرعه و از احمد بن حنبل، توثیق ایشان را نقل میکند. وقتی شخصیتی مثل احمد بن حنبل، یحیی بن معین و أبو زرعه که از استوانههای علمی أهل سنت است، وقتی نسبت به یک فردی بگویند که این فرد ثقه است، حرف دیگران را ما به هیچوجه نمیتوانیم قبول کنیم.
ایشان گفتند که منکر الحدیث است. این را ما بارها گفتهایم و در شبکه المستقله هم بیان کردیم. إبن حجر عسقلانی میگوید:
لو کان کل من روی شیئا منکراٌ استحق أن یذکر فی الضعفاء، لما سلم من المحدثین احد.
اگر بنا باشد هر کس منکر الحدیث بود، او را ما ضعیف بدانیم، از محدثین یک نفر هم سالم نمیماند.
لسان المیزان، ج2، ص308
آقای ذهبی میگوید:
ما کل من روی المناکیر یعضف.
آن کسی که منکر رانقل میکند، او مورد تضعیف نیست.
میزان الإعتدال للذهبی، ج1، ص118
پس بنابراین روایت از نظر سند کاملا ثابت است. واگر چنانچه جناب آقای مراد زهی دقت کنند، در همین صحیح بخاری که حضرات هر سال برای ایشان ختم صحیح بخاری میگیرند، راویان متعددی در صحیح بخاری آمده، درباره آنها گفتهاند که منکر الحدیث.
محمد بن عبدالرحمن طوافی، آقای إبن حجر میگوید:
قال ابوزرعه، منکر الحدیث.
مقدمه فتح الباری، ص140
مفضل بن فضاله، إبن سعد گفته منکر الحدیث، از روات صحیح بخاری است.
مقدمه فتح الباری، ص445
داود بن حصین مدنی، از رجال صحیح بخاری است، دربارهاش گفتهاند منکر الحدیث.
اگر بنا بر این باشد، باید یک انبوهی از احادث صحیح بخاری را جناب آقای مراد زهی از صحیح بخاری حذف بفرمایند.
در رابطه با قضیه آقای محمد حسنین هیکل که ایشان فرمود یک روزنامه نگار است، جناب آقای مراد زهی! ایشان کسی است که دو مرتبه وزارت معارف مصر را قبول کرده؛ یعنی دو دوره وزیر معارف مصر بوده. و همچنین مجلس شیوخ مصر را یک دوره ایشان ریاستش را داشته. یک روزنامه نگار نیست.
و اضافه، غیر از ایشان، عمررضا کحاله از نویسندگان برجسته أهل سنت است، ایشان در اعلام النساء، جلد 4، صفحه 114 قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) را مطرح میکند.
و همچنین جناب آقای عبد الفتاح عبد المقصود که از دانشمندان مشهور مصری و عضو هیأت تحریریه مجله الحدیث است و مدتی رئیس دفتر معاون رئیس جمهور مصر حسن ابراهیم بوده. رئیس دفتر نخست وزیر مصر بوده.
و اضافه در رابطه با آن خطبهای که از نهج البلاغه، مطرح کردید که مراد جناب عمر بن الخطاب است، کافی است که جناب آقای صبحی صالح از شخصیت برجسته أهل سنت میفرماید که مراد آقا امیر المؤمین از این خطبه، عمر بن خطاب نیست؛ بلکه یکی از اصحاب است. واضافه روایاتی که در نهج البلاغه، در مذمت خلیفه دوم است، اصلاً همه قضایا را روشن کرده.
سؤال استاد حسینی قزوینی
با اینکه جناب مراد زهی قضیه تهدید را پذیرفتند، این سؤال مطرح است، جناب خلیفه اول و دوم برای وادار کردن اینها به بیعت به خانه آنها هجوم بردند و آنها را خواستند وادار به بیعیت کنند؛ ولو اینکه فرمایش جناب مراد زهی را قبول کنیم که آمدند و بیعت کردند، چرا خلیفه دوم برای سعد بن عباده که تا آخر عمر بیعت نکرد، به خانه ایشان هجوم نبردند؟
تهذیب الکمال للمزی، ج10، ص18
و همچنین آقای ابان بن سعید بن عاص جزء کسانی است که از بیعت تخلف کردند، چرا به خانه او هجوم نبردند؟
أسد الغابة فی معرفة الصحابة لإبن الأثیر، ج1، ص37
آقای أبی بن کعب از بیعت کردن تخلف کردن.
تاریخ الیعقوبی، ج2، ص124
خالد بن سعید بن عاص، زبیر بن عوام، سلمان فارسی، عباس بن عبد المطلب، عتبة بن ابولهب، عمار یاسر همه از بیعت خودداری کردند، چرا خلیفه دوم دوگانه برخورد کردند؟
جواب مولوی مرادزهی
همان پاسخ قبلی من کامل نشد، من از شنوندگان گرامی تقاضا میکنم که منصفانه و به وجدانتان قسم میدهم، وجداناً قضاوت کنید، در کنار متصل به مسجد النبی، خلیفه دوم هجوم آورده، خانه فاطمه زهرا به آتش کشیده شده، اتهامی که بعد از 14 قرن مطرح میشود، محسن عزیز سقط شده، فاطمه زهرا مورد اهانت قرار گرفته، 120 هزار صحابه، کم و یا زیاد که در آخرین حج در رکاب پیامبر بودند، کجا رفتند؟ مسلمانان مدینه که شبانه روز پنج بار در مسجد النبی نماز میخواندند، کجا هستند که این قضیهای که در حد تواتر باید ثابت میشد، روایتی از آنها نیست، ائمه از این گلایه و شکایتی نمیکنند.
ببینید جناب قزوینی، شنوندگان محترم، ما میخواهیم دادگاهی تشکیل بشود، میخواهیم قصاص بگیریم از خلیفه دوم از نظر اصول و از نظر حقوقی. خلیفه دوم قصاص باید بشود. برای اثبات قصاص آیا کافی است که جناب آقای هیکل و یا نویسندگانی که بعد از 12 قرن و یا 13 قرن آمده، حالا وزیر هم باشد، رئیس جمهور هم باشد، رهبر کل جهان باشد، شاهد قضیه برای قصاص لازم است، آن افرادی که در خانه بودند، چرا آنها شهادت نمیدهند؟ چرا خود فاطمه زهرا از این موضوع بحثی به میان نمیآ ورد، شاکی نمیشود، بنی هاشم کجا بودند، علی شیر خدا، اسد الله که در مقابل عمرو بن عبدود که در برابر هزار نفر مبارزه میکرد، شمشیر کشید و او را به خاک و خون کشید، علیی که ما میشناسیم با آن جرأت و غیرتی که ما از او سراغ داریم و آن عمری که عدالتی که ما از او سراغ داریم، کجا بود، علی کجا بود، بنی هاشم کجا بودند، مسلمانان مدینه کجا بودند، و در نتیجه آیا این زیر سؤال بردن تربیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و سلم) را نمیرساند که پیامبری که بیست و سه سال زحمت کشید، پیامبر آخر الزمان یارانی را باید تربیت کنند که تا قیامت حافظ دین باشند و دین را به دیگران برسانند، 23 سال زحمت کشید، به محضی که چشم از دنیا فرو بست، حاصل زحمتش این بود که نزدیکترین یارانش هجوم بیاورند به خانه دخترش به خانه دامادش، به جان هم بیفتند. پس کجا رفت اسلام، پس کجا رفتند صحابه، کجا رفت تربیت پیامبر، آیا یک مسیحی، یک یهودی وقتی این صحبتها و این اتهامات ما را بشنود، بعد از 14 قرن، آیا این سؤال برایش پیش نمیآید که پیامبری که نتوانست ده نفر را درست و حسابی 100 هزار صحابه، اینگونه تربیت بکند. آن از مهاجمینشان، بقیه کجا بودند، 100 هزار، 120 هزار، 119 هزار دیگه کجا بودند که دفاع نکردند، پس معلوم است که این دین پیامبر، این آئین پیامبر هم مثل همین قضیه میشود.
بنابراین، قضیه مستقیماً تربیت پیامبر را نسبت به صحابه زیر سؤال میبرد. ما میخواهیم مجددا از جناب قزوینی سؤال دارم که ما میخواهیم قصاصی را ثابت بکنیم، کجا هستند شاهدان این قضیه؟ آن هم قضیهای که در مسجد النبی اتفاق افتاده، منزل فاطمه زهرا متصل به مسجد النبی بود.
وانگهی عمر رضا کحاله، من خواهش میکنم که اگر فرصت باشد، عبارت کاملش را ایشان بیاورند و اینجا مطلبشان را بخوانند که از مطلب ایشان چه ثابت میشود.
عبد الفتاح عبد المقصود یک نویسنده که کتابی را تحت عنوان ادبیات امروزی نوشته و هزاران مسأله را آنجا مطرح میکنند. ایشان شاهد قضیه نبودند که بخواهند بر علیه خلیفه دوم بر علیه متهم بیایند گواهی بدهند. گواهان محکم قوی و متقن و محکمه پسند میخواهیم.
بنابراین در رابطه با خطبههای نهج البلاغه، اینطوری که جناب قزوینی مطرح فرمودند، یک سری خطبههای مذمتی هم داریم، بلی اگر ما معتقدیم که خطبههای که در نهج البلاغه مذمت میکنند، اینها منتسب به حضرت علی هستند؛ چون با ادبیات حضرت علی منطبق است. اذا تعارضا تساقطا. پس هر دو ساقط میشوند ما برگردیم به قرآن:
وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ
مهاجرین اولین چه کسانی بودند، خلیفه اول و دوم و سوم و چهارم رضی الله عنهم بودند. خداوند در قرآن از اینها اعلام رضایت کردند رضی الله عنهم و رضوا عنه.
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم
3 دقیقه نهائی مولوی مراد زهی
شعاری که در تمام درو دیوارهای کشور ما و مناطق برادران شیعه است، لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار. علیای که شاهد است که نسبت به همسرش اینگونه برخورد میشود، ذوالفقار علی کجاست؟ آیا دفاع از ناموس، آیا دفاع از خانه، آیا دفاع در مقابل مهاجم واجب نیست؟ بنابراین من نظر خوانندگان و شنوندگان و مطالعه کنندگان متوجه میکنم به نامهای که حضرت علی (رضی الله عنه) خطاب به معاویه نوشته. به این نامه توجه بفرمایید:
و أنصحهم لله و لرسوله الخلیفة الصدیق و خلیفة الخلیفة الفاروق، و لعمری أن مکانهما فی الإسلام شدید یرحمهما الله و جزاهم الله بأحسن ما عملا.
شرح إبن میثم، ص488
که حضرت علی میفرماید:
ناصحترین انسانها برای خلق خدا و رسول خدا خلیفه صدیق و خلیفه فاروق هستند. آنها جایگاه والایی در اسلام دارند و با وفات آنها و شهادت آنها زخم شدیدی در اسلام پیش آمد خداوند به آنها جزا و پاداش خیر عنایت فرماید.
و همچنین آن چیزی که ایشان فرمودند: ؟؟؟ که شرح نهج البلاغه صبحی صالح است و إبن أبی الحدید هست. إبن أبی الحدید میگوید:
و هذا الوالی عمر بن الخطاب و هذا الکلام من خطبته خطبها فی ایام خلافته طویلة یذکر فیها قربه من النبی (صلی الله علیه و سلم).
پس بنابراین آن چیزی که الآن مطرح است با واقعیتهای تاریخی کاملاً در تضاد است با نصوص قرآن کاملاً در تضاد است، با برخوردی که خلیفه چهارم با خلیفه اول و دوم داشته. این کتاب الشافی برای علامه علم الهدی، جلد 2، صفحه 428 حضرت شهادت میدهد:
إن خیر هذه الأمة بعد نبیها ابوبکر و عمر.
بهترین امت بعد از پیامبر، ابوبکر و عمر هستند.
به بهترین و خیریت آنها شهادت میدهد.
و همچنین در ادامهاش میفرماید:
إنهما الإمام الهدی و شیخ الإسلام و المقتدی بهما بعد رسول الله صلی الله و سلم ...
من از جناب قزوینی و از همه شنوندگان عزیزی که با حوصله به گفتهها و عرائض من به گفتههای من که به عنوان گفتمان دوستانه مطرح بود گوش دادند و خودشان بروند و تحقیق کنند و بررسی کنند و مطالعه کنند.
3 دقیقه نهایی استاد حسینی قزوینی
در رابطه با اینکه ایشان فرمودند این 100 و بیست هزار نفر صحابه کجا رفتند؟ آیا تربیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)زیر سؤال نمیرود؟ ما از بینندگان عزیز تقاضا میکنیم این را از ما سؤال نکنند، از آقایان أهل سنت سؤال کنند که در صحیح بخاری، جلد 7، صفحه 207، حدیث 6507 در روایتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرماید:
تمام صحابه من بعد از من مرتد میشوند.
إنه إرتدوا بعدک علی أدبارهم القهقری.
و اینها وارد آتش جهنم میشوند.
فلا أراه یخلص منهم إلا مثل همل النعم.
جز تعداد اندکی از صحابه من از آتش جهنم خلاص نمیشوند.
اگر ما دنبال این 120 هزار نفر هستیم، این را خود صحیح بخاری آورده است.
مراد زهی: عبارت صحیح بخاری را قرائت بفرمایید.
استاد حسینی قزوینی: چشم. عبارت این است:
حَتَّی إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِی وَ بَیْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. فَقُلْتُ: أَیْنَ؟ قَالَ: إِلَی النَّارِ وَ اللَّهِ. قُلْتُ: وَ مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ عَلَی أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَی. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّی إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِی وَ بَیْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. قُلْتُ: أَیْنَ؟ قَالَ: إِلَی النَّارِ وَ اللَّهِ. قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ عَلَی أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَی. فَلاَ أُرَاهُ یَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ.
و همچنین از روایت خود عائشه أم المؤمنین صراحت دارد:
لما قبض رسول الله (صلی الله علیه و سلم)، إرتدت العرب قاطبة.
همه عرب؛ یعنی همه مسلمانان مرتد شدند.
اگر در بعضی از روایتهای ما هست که إرتد الناس إلا ثلاثة أو أربعة، در روایت ام المؤمنین این استثنا هم نیست. این روایت را جناب إبن کثیر دمشقی در کتاب البدایة و النهایه، جلد 6، صفحه 33 نقل میکند.
اما در رابطه با اینکه ایشان میفرماید که این قضیه شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) هیچگونه سندی ندارد، ما قبلاً هم آوردهایم از جوینی که استاد ذهبی است و ذهبی در حق او تعبیرات خیلی سنگینی دارد و از او تعبیر به امام و پیشوا میکند ایشان نقل میکند از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله)، وقتی چشمش به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) افتاد، فرمودند من میبینیم روزی را که:
وَ انْتُهِکَتْ حُرْمَتُهَا : حرمت او شکسته میشود
وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا : حق او غصب میشود
وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا : ارث او گرفته میشود
وَ کُسِرَ جَنْبُهَا : پهلویش شکسته میشود
وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا : جنین او محسن را سقط میکنند
وَ هِیَ تُنَادِی یَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِیثُ فَلَا تُغَاثُ ... .
علاقمندان جهت مشاهده فیلم و صوت مناظره میتوانند از لینک ذیل استفاده کنند.
Download Video 245 MB (مناظره)http://www.megaupload.com/?d=5RSX51S8Download Video 98 MB (نظرات بینندگان)http://www.megaupload.com/?d=QTEE8NZI
Download Audio 8 MB (مناظره)http://www.fileden.com/files/2008/8/6/2037460/monazere_qazwini-moradzehi_070808_AUDIO.wmaDownload Audio 4 MB (نظرات بینندگان)http://www.fileden.com/files/2008/8/6/2037460/monazere_qazwini-moradzehi_nazarat_070808_AUDIO.wma
البته کلییپ های مناظره مخصوص موبایل با فرمت 3gp
به زودی ارایه میشود در همین وبلاگ